۱۰ نتیجه برای مهندسی بافت
عارفه بصیری، قاسم عموعابدینی، محمد واسعی، مسعود سلیمانی،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: پلیلاکتیک کوگلایکولیک اسید (PLGA) و پلی کاپرولاکتون (PCL) از پلیمرهایی میباشند که در زمینه رهایش دارو و ساخت داربستهای مهندسی بافت مورد توجه قرار گرفتهاند. هدف از این مطالعه ساخت داربست نانوفیبر هیبریدی PCL/PLGA است که بتواند علاوه بر ایجاد بستری مناسب برای اتصال و رشد سلولها به عنوان حاملی برای رهایش کنترل شده انسولین در دوره زمانی معین عمل کند.
روش بررسی: سلولهای کندروسیت از بافت غضروف تیغه بینی با استفاده از آنزیم کلاژناز جداسازی و به صورت تک لایه کشت داده شد، سپس سلولهای پاساژ سوم بر روی داربستها کاشته شدند. میزان رهایش انسولین از داربست نانوفیبر هیبریدی PCL/PLGA در طی ۲۲ روز به وسیله تست رادیوایمنی (RIMA) به دست آمد. چسبندگی، پراکندگی و مورفولوژی سلولها به وسیله رنگآمیزی بافتی H&E و رنگ آمیزی آلشیان بلو بررسی شد.
نتایج: داربست نانوفیبر هیبریدی PCL/PLGA دارای رهایش آهسته و مداوم انسولین در طی سه هفته میباشد. کندروسیتها به طور یکنواخت در سراسر داربست پراکنده شدهاند به خوبی به درون حفرات داربست فرورفته اند و مورفولوژی گرد خود را حفظ کردهاند.
نتیجهگیری:. بنابراین داربست نانوفیبر هیبریدی PCL/PLGA بستر مناسبی را برای رشد کندروسیتها به منظور تشکیل بافت مهندسی شده غضروفی فراهم میکند.
مائده افضلی، محبوبه میرحسینی، حسین ملاحسینی، حبیب نیکوکار،
دوره ۲۶، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: یکی از چالشهایی که علم پزشکی از دیر باز تاکنون با آن مواجه بوده است ارائه راهکاری به منظور درمان بافتهای آسیب دیده بدن میباشد. هدف اصلی مهندسی بافت و پزشکی بازساختی توسعه جایگزینهای زیستی به منظور بازسازی، حفظ و یا بهبود بافت آسیب دیده و عملکرد اندام است. در حال حاضر تحقیقات قابل توجهی در زمینه فناوری نانو و یا استفاده از نانومواد در پزشکی انجام گرفته است. ویژگی بارز این مواد افزایش نسبت سطح به حجم با کاهش اندازه آنها همزمان با تغییر و یا افزایش اثرات فیزیکی و شیمیایی ماده است. در دهههای اخیر تولید منسوجات پزشکی از جمله استفاده از نانوالیاف پلیمری راهگشای ارائه خدمات چشمگیری در حوزه پزشکی ترمیمی بوده است. حوزه کاربردهای زیست پزشکی اغلب نیازمند یک رویکرد چند رشتهای میباشد که علوم زیستی و پزشکی را با علم مواد و مهندسی ترکیب میکند. یکی از مهمترین کاربردهای مهندسی بافت استفاده از ماتریسهای نانولیفی به عنوان داربستی برای رشد و تکثیر سلول است. در این تحقیق به شایع ترین روش های تهیه و مهمترین کاربردهای داربستهای مهندسی بافت در پزشکی بازساختی پرداخته شده است.
ساره ارجمند، علیرضا پرتویی بغداده، امین حمیدی، سید امید رعنایی سیادت،
دوره ۲۷، شماره ۱۱ - ( ۱۲-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: مهندسی بافت به معنی ترمیم و جایگزینی بافتهای آسیبدیده است که به ترکیبی از سلولها، عوامل رشد و داربستهای متخلخل نیازمند است. داربستها، بهعنوان یکی از مهمترین اجزاء در مهندسی بافت، بهشکل الگویی برای بازسازی بافت و القاء و هدایت رشد بافتهای جدید و زیست فعال مورد استفاده قرار میگیرند. یک داربست ایدهال در مهندسی بافت با تقلید از ماتریکس خارج سلولی، محیطی مناسب برای چسبندگی، رشد و تکثیر سلولها فراهم میآورد. همچنین داربستها بهعنوان حاملی برای انتقال کنترل شده داروها و پروتئینها مورد استفاده قرار گرفتهاند. انواع متعدد و متنوعی از داربستهای متخلخل با استفاده از مواد زیستی و سنتزی و نیز تکنولوژیهای ساخت متفاوت تاکنون معرفی و مطالعه شدهند. نانوالیافها از انواع داربستهایی هستند که مورد توجه زیادی قرار گرفته است. ساختار سه بعدی بسیار متخلخل به همراه حفرههای به هم پیوسته با توانایی انتقال مواد غذایی و مواد زاید و همچنین نسبت سطح به حجم بالا از مهمترین مزیتهای داربستهای نانوالیافی است. از میان روشهای مختلف تولید داربستهای نانوالیافی، الکتروریسی بهدلیل سهولت و کنترل بیشتر بر روی پارامترهای مؤثر، عمومأ به سایر روشها ترجیح داده میشود. در این مقاله درباره مواد مورد استفاده و انواع روشهای ساخت داربستهای نانوالیافی با استفاده از تکنولوژی الکتروریسی، و با تاکید بر استفاده در مهندسی بافت، توضیح داده میشود. همچنین درباره پیشرفتها و چالشهای پیش رو و اهداف و چشماندازهایی که برای این روش معرفی شده است صحبت خواهد شد.
آذرمیدخت جلالی جهرمی، محبوبه میرحسینی، حسین ملاحسینی، حبیب نیکوکار،
دوره ۲۸، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: استخوان از بافتهایی است که قابلیت بازسازی بالایی را نشان میدهد، با این حال گاهی آسیبهای استخوانی بسیار وسیع هستند، یا آسیب به گونهای است که امکان ترمیم خودبه خودی یا حتی ترمیم با کمک داروها و مداخلات جراحی نیست. هم اکنون برای این مشکلات بیشتر از پیوندهای استخوانی استفاده میشود، اما این پیوندها بهدلیل مشکلاتی، از جمله پیدا کردن بافت پیوندی مناسب و واکنشهای ایمنی با محدودیت استفاده مواجه هستند. در این موارد میتوان با کمک پزشکی بازساختی آسیب وارده را ترمیم کرد. پزشکی بازساختی با کمک روشهای سلول درمانی و مهندسی بافت، راهکار جدیدی را برای بهبود آسیبهای جبران ناپذیر استخوانی ایجاد میکند. سازههای مهندسی شده کمک میکنند که بهبود طبیعی بافت تسریع شود، زیرا در برخی آسیبهای استخوانی، بافت ازدسترفته وسیع است و بهطور طبیعی امکان بهبود نیست. مقاله حاضر، به اهمیت سلولهای بنیادی و کاربرد داربستهای مهندسی بافت استخوان تمرکز دارد. همچنین خصوصیات حائز اهمیت داربستهای مهندسی شده برای بافت استخوان، از جمله: ساختار، تخلخل، استحکام، شیمی سطح، القای استخوانی و روش های مختلف طراحی داربستهای مهندسی بافت استخوان هم مورد بحث قرار گرفته اند. تا به حال ترکیبات طبیعی و مصنوعی متنوعی برای مهندسی بافت استخوان استفاده شدهاند که از آن جمله میتوان به انواع زیست پلیمرها شامل سه دسته طبیعی و مصنوعی و سرامیکها اشاره کرد. سرامیکهای زیستی بهعنوان ترکیبات موثر در داربستهای مهندسی بافت کارایی دارند که از جمله مهمترین آنها، شیشههای زیست فعال هستند که اتصال، تکثیر و تمایز سلولهای استخوانی را افزایش میدهند. در این مقاله همچنین به بررسی سرامیکهای زیستی به عنوان ترکیبات موثر در بازسازی بافت استخوان پرداخته شده است.
لیلا دارابی، فرشاد همایونیمقدم، محمدحسین نصر اصفهانی،
دوره ۲۸، شماره ۹ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: استفاده از بافتهای سلولزدایی شده مورد توجه محققین مهندسی بافت و پزشکی بازساختی بوده است. ماتریکس خارج سلولی (Extracellular Matrix) محصول ترشح شده از سلولهای یک بافت، با عملکرد حمایتی و تنظیمی برای سلولهای درون آن بافت است. این ECM شامل: پروتئوگلیکانها، گلیکوزآمینوگلیکانها (Glycosaminoglycans, GAGs) و پروتئینهای فیبری است. ترکیبات ECM در مورد هر بافت منحصر به نوع آن بافت است، بهخصوص ECM بافت مغز که بهدلیل ظرفیت محدود برای نوسازی سلولها در دوران پیری و صدمات مغزی، قابل توجه بوده است. بافت مغز سلولزدایی شده میتواند ECM مورد نیاز برای رشد و بقای نورونها را فراهم کند از اینرو تکنیکهای سلولزدایی در دسترس مبتنی بر روشهای فیزیکی، شیمیایی و آنزیمی برای سلولزدایی بافت مغز و تهیه ECM موجود هستند. با توجه به شکنندگی بافت مغز، روشهای سلولزدایی به سه روش دترجنت، دترجنت-آنزیم و فیزیکوشیمیایی-آنزیم دستهبندی شدهاند. ما در این مقاله مروری به مقایسه و بررسی روشهای سلولزدایی مغز جهت معرفی بهترین روش موجود پرداختهایم.
نتیجهگیری: بافت سلولزدایی شده مغز حاوی اجزاء گلیکوپروتئینی متنوعی میباشد که میتواند در تهیه داربستهای مهندسی شده برای بقای سلولهایعصبی و همچنین تهیه ارگانوئیدهای مغزی کاربرد داشته باشد. جهت سلولزدایی بافت مغز روشهایی که در آنها حلالهای شیمیایی ترایتون ایکس ۱۰۰، تریپسین و DNase در کنار چرخههای ذوب و فریز و استفاده از سانتریفیوژ با دور کم بهکار رفتهاند بسیار موفقتر بودهاند.
بهناز میرزا احمدی، محمود تلخابی، سارا رجبی،
دوره ۲۸، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: حدود ۴۰% از وزن بدن انسان را بافت عضله اسکلتی تشکیل میدهد. سالانه صدها نفر دچار از دست رفتن بافت عضلانی به عللی چون بیماری، جنگ و تصادفها میشوند که این مسئله میتواند منجر به اختلال در اعمالی مانند تنفس و حرکت و زندگی اجتماعی فرد شود. تاکنون روشهایی چون دارودرمانی، سلول درمانی و پیوند بافت برای کنترل آسیبهای بافت عضلانی و بازسازی آن مورد مطالعه قرار گرفته است. اگرچه در حال حاضر روش درمانی مشخص و کارآمدی برای درمان آسیبهای عضلانی وجود ندارد و بسیاری از بیماران شدت ضایعات عضلانی با افزایش سن بیشتر میشود. بنابراین تحقیق برای پیداکردن رویکردهای درمانیِ جدید و کارآمد برای ترمیم عضله یکی از مباحث مهم در علوم پایه و پزشکی میباشد. مهندسی بافت یکی از روشهای امیدوارکننده و نوین در ترمیم بافت عضله اسکلتی در نظر گرفته میشود که نوید ساخت بافتهای عضلانی عملکردی، ساخت مدل مناسب جهت پزشکی شخص محور و مدل پژوهشی برای تحقیقات پایه را میدهد. فاکتورهای القایی در کنار زیست مواد و سلول، عناصر اصلی مهندسی بافت هستند. این فاکتورها معمولاً به واسطه مکانیزمهای اپیژنتیکی و تاثیر بر مسیرهای پیامرسانی باعث القاء تکثیر، تمایز و مهاجرت سلولهای مورد استفاده در مهندسی بافت عضله شده و ساخت یک بافت عضلانی در شرایط آزمایشگاهی را تسریع میکنند. به تازگی، کوچک مولکولها نیز بهصورت مستقل (بهجای فاکتورهای رشد) و یا در کنار فاکتورهای رشد در مهندسی بافت عضله بهکار رفتهاند. از آنجاییکه کوچک مولکولها پاسخ ایمنی ایجاد نکرده، به آسانی وارد سلول شده و هدف مولکولی مشخصی دارند و لذا بهعنوان فاکتورهای القاییِ مناسب در مهندسی بافت، مورد توجه قرار گرفتهاند.
نتیجهگیری: بهطورکلی کوچک مولکولهای موثر در مهندسی بافت عضله میتوانند با حالتهای مختلف زیست مواد (هیدروژل، بافت سلولزدایی شده و داربستهای سنتزی) بهکار روند و قابلیت استفاده در شرایط In vivo و In vitro را دارند و در نتیجه باعث تولید بافت عضلانی با کارآیی بالاتر شده، و هزینه تولید بافت عضله را کاهش داده که این مسئله به پیشبرد اهداف درمانی مهندسی بافت عضله کمک میکند. در این مقاله، مهندسی بافت عضله اسکلتی و نقش کوچک مولکولها در آن مورد بررسی قرار گرفته است.
زهرا شمس، بابک اکبری، سارا رجبی، ناصر اقدمی،
دوره ۲۹، شماره ۲ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: هدف اصلی مهندسی بافت قلب، تقلید از بافت طبیعی قلب با درنظر گرفتن نقش مهم داربست و شبیهسازی مکانیکی میباشد.
روش بررسی: برای رسیدن به این منظور، داربست ترکیبی با نانوفیبرهای موازی از پلیمرهای پلیکاپرولاکتون و ژلاتین با درصد ترکیبی ۷۰ به ۳۰ و با بیشترین شباهت با ماتریکس خارج سلولی قلب توسط روش الکتروریسی تهیه گردید. با استفاده از تصاویر میکروسکوپ الکترونی و آزمونهای زاویه تماس و آنالیز استحکام مکانیکی در جهت نانوفیبرها، داربست ترکیبی ایجاد شده مورد بررسی قرار گرفت. به منظور شبیهسازی ضربان سلولهای قلبی، یک بیورآکتور، جهت اعمال بار مکانیکی با فرکانس و درصد کشش مشخص در جهت نانوفیبرهای موازی طراحی گردید تا بتواند ضربان طبیعی قلب را شبیهسازی کند.
نتایج: آزمونهای زاویه تماس و آنالیز استحکام مکانیکی نشان داد که داربست از نظر چسبندگی و استحکام، شرایط مناسبی برای استفاده به عنوان داربست قلبی و قرار گرفتن تحت بارمکانیکی با فرکانس ۱ هرتز و کشش ده درصد را دارا میباشد. بیورآکتور نیز توانست به درستی در مدت زمان مشخص، فرکانس، کشش و حرارت موردنیاز را فراهم کند.
نتیجهگیری: از آنجا که مهمترین تفاوت سلول قلبی با سایر سلولهای بدن در داشتن ضربان است، ساخت یک بیورآکتور که بتواند ضربان طبیعی و دمای مورد نیاز سلولها در بدن را در محیط آزمایشگاه شبیهسازی کند، میتواند گام مهمی در مهندسی بافت قلب باشد.
فرناز تاج بخش، سمیه توانا، محمد کاظمی آشتیانی، نعیمه سادات ابطحی، لیلا سادات طاهائی، اشرف معینی، روح الله فتحی،
دوره ۳۲، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: انجماد بافت تخمدان بهترین روش حفظ باروری برای دختران نابالغ و زنان مبتلا به سرطان است. اما به دلیل احتمال برگشت سلولهای بدخیم بعد از پیوند بافت، جداسازی فولیکول از بافت تخمدان منجمد - ذوبشده این افراد برای بلوغ آزمایشگاهی یا ساخت تخمدان مصنوعی مورد توجه است. هدف از این مطالعه، ارزیابی تأثیر رنگ حیاتی نوترال رد (Neutral red; NR) و آنزیم کلاژناز در جداسازی موفق فولیکول زنده از قطعات بافت تخمدان انسانی منجمد شده است.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی- مداخلهای، دو گروه اصلی وجود دارد: گروه حاوی رنگ حیاتی NR و گروه بدون NR. قطعات خردشده (۰/۵×۰/۵میلیمتر) از بافت تخمدان منجمد شیشهای - ذوبشده ۱۰ فرد تراجنسی، برای هضم آنزیمی به دو فالکون حاوی HTCM و آنزیم کلاژنازIA (mg/ml۱) منتقل شد. به یکی از فالکونها NR اضافه شد. سپس فولیکولها با روش مکانیکی جداسازی شدند. فولیکولهای جداسازیشده از نظر ریختشناسی و اندازه بررسی شدند. میزان زندهمانی و سلامت فولیکولها با رنگ فلوئورسنت Calcein-AM و Ethidium homodimer-I ارزیابی شد. دادهها با روش t-test توسط نرمافزار GraphPad Prism مورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایج: تعداد فولیکولهای جداسازیشده با NR (۲۵/۰۲± ۴۶/۵۰) بیشتر از زمانی است که از NR برای جداسازی استفاده نشد (۵/۵۸± ۶/۶) (۰/۰۰۰۱ > P). هم چنین با توجه به ارزیابیهای ریختشناسی، بیشتر فولیکولهای جداسازیشده از قشر تخمدان افراد تراجنسی از نوع فولیکولهای بدوی (۷۷/۴ درصد) و اولیه (۲۱/۱۲ درصد) بودند و تنها تعداد کمی فولیکولهای ثانویه (۱/۴ درصد) در بافت تخمدان این افراد وجود داشت. رنگآمیزی Live/dead زندهبودن فولیکولها را بانمایش رنگ سبز تأیید کرد.
نتیجهگیری: براساس نتایج استفاده همزمان از کلاژناز IA و رنگ حیاتی Neutral red نقش مهمی در سهولت جداسازی فولیکول از بافت تخمدان متراکم انسان دارد.
مهرسا نصیری، زهرا علی عسگری، محمد پزشکی مدرس، میلاد جعفری ندوشن، سهیلا زمانلوی بنیسی، سالار محمدی شبستری،
دوره ۳۳، شماره ۲ - ( ۲-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: علم مهندسی بافت با بهرهگیری از علوم بینرشتهای نظیر بیولوژی سلولی، زیستمواد، داروسازی و مولکولهای پیامرسان به ترمیم و بازسازی بافتهای آسیبدیده میپردازد. داربستها با تقلید از ماتریس خارج سلولی، نقش مهمی در هدایت فعالیتهای سلولی دارند. غضروف بهعنوان بافتی بدون رگ و عصب، فاقد قابلیت خودترمیمی است و آسیبهای آن همواره چالشی بالینی محسوب میشوند که زندگی میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار داده و هزینههای درمانی زیادی را به همراه دارد. در سالهای اخیر، تکنیک الکتروریسی برای تولید نانوالیاف مورد توجه قرار گرفته است. داربستهای الکتروریسی شده با تقلید از ماتریکس خارج سلولی غضروف، محیط مناسبی برای اتصال، تکثیر و تمایز سلولهای غضروفی فراهم میکنند. استفاده از داربستهای نانوالیافی، سلول و مولکولهای پیامرسان متناسب با بافت هدف، برای بازسازی بافت غضروف اهمیت ویژهای دارد. پلیمرهای طبیعی و سنتزی مختلف از طریق روش الکتروریسی برای بازسازی بافت غضروف استفاده شده و تأثیرات آنها بر مورفولوژی نانوالیاف بهطور گستردهای بررسی شده است.
نتیجهگیری: در این مقاله مروری، آخرین دستاوردهای بهرهگیری از نانوالیاف در مهندسی بافت غضروف بررسی شده و روشهای ارتقاء عملکرد آنها توصیف میشود. زیستمواد طبیعی و سنتزی و کامپوزیتهای مختلف مورد استفاده در سنتز داربستهای غضروفی الکتروریسی شده معرفی شدهاند. علاوه بر این، کاربرد نانوالیاف برای رهایش مولکولهای پیامرسان و چالشهای موجود در این زمینه نیز بهطور گستردهای بررسی شده است. پیشنهاداتی برای غلبه بر این چالشها ارائه شده که میتواند به بهبود تکنیکهای بازسازی بافت غضروف و توسعه کاربردهای بالینی آنها کمک کند.
علیرضا داوریپور، محسن شهروسوند، جمشید محمدی روشنده، سیدمحمد دواچی،
دوره ۳۳، شماره ۳ - ( ۳-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: بافت استخوان به طور طبیعی قابلیت بازسازی و ترمیم خود نسبت به صدماتی مانند شکستگی یا آسیبهای جزئی را دارد. اما در مواردیکه آسیبها وسیع هستند یا امکان ترمیم خودبهخودی وجود ندارد، به روشهای پیشرفتهتر نیاز است. مهندسی بافت استخوان به عنوان یک راهکار نوین برای ترمیم استخوانهای آسیبدیده مطرح است و شامل علم مواد، بیومکانیک، ایمونولوژی و زیستشناسی میشود. اجزای مهندسی بافت شامل سلولها، داربستها و زیستمولکولهای فعال است. داربستها معمولاً از پلیمرها و کامپوزیتهای زیست سازگار تهیه میشوند. البته انتخاب مناسبترین زیستمواد برای بازسازی استخوان همچنان موضوعی مورد بحث است. پلی(لاکتیک-کو-گلایکولیک اسید) به دلیل زیستسازگاری و قابلیت تظیم سرعت زیستتخریبپذیری، بهطور گستردهای در مهندسی بافت استخوان استفاده میشود. این پژوهش به بررسی آخرین پیشرفتها در توسعه مواد بازسازی استخوان مبتنی بر پلی(لاکتیک-کو-گلایکولیک اسید) پرداخته و کاربردهای آن را در داربستهای نانوالیافی، چاپ سهبعدی، نانوذرات و هیدروژلها تحلیل کرده است. این مواد میتوانند با تحریک رشد سلولهای استخوانی، روند بازسازی را تسریع بخشند و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسیبهای استخوانی را بهبود دهند.
نتیجهگیری: به دلیل ترکیب نسبتهای مختلف لاکتیک اسید و گلایکولیک اسید، این پلیمر قابلیتهای مکانیکی متنوعی ارائه میدهد و میتواند به گونهای طراحی شود که زمان تخریب آن در بدن از چند هفته تا چند سال متغیر باشد. این ویژگیها به پژوهشگران اجازه میدهد تا داربستهایی برای ترمیم بافتها تولید کنند که به تدریج تخریب شده و جای خود را به بافت جدید بدهند. به همین دلیل، این پلیمر به عنوان یک ماده کلیدی در مهندسی بافت و تحریک رشد سلولهای استخوانی شناخته میشود و امکان تسهیل فرآیندهای ترمیمی در پزشکی بازساختی را فراهم میآورد.