۲۴ نتیجه برای عباسی
ابوالقاسم عباسیسرچشمه، محمدعلی خلیلی، مرتضی انوری،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۳ )
چکیده
مقدمه: ضایعه نخاعی (Spinal Cord Injury) SCI یک مشکل جدی در سلامت جامعه بشری میباشد که خود شخص، خانواده و همچنین جامعه را گرفتار میسازد. مطالعات نشان داده است که حدود ۸۰% قربانیان SCI، مردان میباشند. در سالهای اخیر مطالعات گسترده ای در مورد تأثیر کوتاه مدت و درازمدت SCI بر روی پتانسیل باروری و دوره اسپرماتوژنز در حیوانات آزمایشگاهی به انجام رسیده است که SCI میتواند دوره سلولهای اسپرماتوژنز را در حیوانات تحت الشعاع خود قرار دهد. هدف از این مطالعه تجربی آینده نگر، بررسی تأثیر ضایعه نخاعی درازمدت بر روی پارامترهای اسپرم و نیز سلولهای گرد ناحیه اپیدیدیم در رتهای بالغ میباشد.
روش بررسی: رتهای بالغ نژادWistar در دامنه وزنی ۲۲۵ الی ۲۷۵ گرم به سه گــروه: کنترل (۵ سر)، Sham (۱۰ سر) و در گروه آزمایش ضایعه نخاعی شامل (۱۰ سر) رت تقسیم گردیدند. بر روی حیوانات گروه کنترل هیچگونه عمل جراحی انجام نگردید، حیوانات گروه شم فقط در سطح مهره T۱۰ عمل لامینکتومی شدند و در مورد گروه ضایعه نخاعی پس از عمل لامینکتومــی با وزنه ای معادل ۱۰ گرم از ارتفاع ۵ سانتی متری در محل لامینکتومی بر روی نخاع ضربه وارد شد. همه رتها پس از ۵۰ روز ( یک سیکل اسپرماتوژنز در رت) نگهداری و مراقبت ویژه، بخشی از ناحیه دم اپیدیدیم آنها طی عمل جراحی برداشته شد. پارامترهای اسپرم از قبیل تعداد ، تحرک ، مورفولوژی و همچنین تعداد سلولهای گرد غیراسپرمی، با کمک Makler Chamber و رنگ آمیزی گیمسا ارزیابی شدند.
یافتهها: تحرک پیشرونده بطور معنیداری در گروه ضایعه نخاعی کاهش یافت (p<۰,۰۵). درصد مورفولوژی طبیعی اسپرم در گروه کنترل ۱ ۹۹ بود که بطور معنیداری در گروه ضایعه نخاعی به ۶۴/۳۷±۹/۷۴ کاهش یافت. بعلاوه، تعداد اسپرمX۱۰۶ در رتهای گروه کنترل و ضایعه نخاعی بترتیب۴۳/۱۲±۲/۶۹ و ۶۸/۱۳±۲۵ بودند ( p<۰.۰۱ ). همچنین تعداد سلولهای گرد در گروه ضایعه نخاعی در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت ولی از نظر آماری معنیدار نبود.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که پارامترهای تحرک پیشرونده ، مورفولوژی و همچنین تعداد اسپرم بطور معنیداری بدنبال ضایعه نخاعی درازمدت در رت کاهش یافت که این امر میتواند موجب اختلال در پتانسیل باروری اسپرم گردد.
محمد عباسی، بهمن نعمت گرگانی، محمد صامت،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۵ ۱۳۸۵ )
چکیده
اکسترا مدولاری پلاسما سیتوما از تومورهای پلاسماسل است که از خارج مغز استخوان بر می خیزد. اغلب در ناحیه سروگردن تظاهر پیدا می کند. پلاسماسیتومای خارج مغزاستخوان ۳ % بدخیمی های پلاسماسل را تشکیل می دهد. تشخیص اکسترامدولاری پلاسسماسیتوما بر اساس وجود تومور مونوکلونال پلاسماسل در خارج از مغز استخوان بدون شواهدی از میلوم متعدد در بررسی های مغز استخوان و رونتگنوگرافی می باشد. به رادیوتراپی موضعی بسیار حساس و به ندرت بعد از درمان دچار عود یا پیشرفت ضایعه می شود. بیمار مردی ۷۷ ساله است که از اردیبهشت ۱۳۸۳ به تدریج دچار بزرگی اسکروتوم شد. بیمار تب، کاهش وزن و بی اشتهایی نداشته است. در معاینه لنفادنوپاتی لمس نگردید. معاینه اسکروتوم فاقد درد، قرمزی و گرمی بود. بیمار تحت درمان آنتی بیوتیکی قرار گرفت و به طور موقت علایم وی کاهش یافت. مجدداً ۷ ماه بعد به دلیل تشدید تورم اسکروتوم مراجعه کرد و جهت وی سونوگرافی به عمل آمد که در سونوگرافی بیضه چپ بزرگتر از نرمال گزارش شد. در آزمایشات درخواستی CBC وESR طبیعی بودند.
(high) HCG titer =۳,۵۱mIu/mlβ وAFP=۵.۳Iu/ml(nomal) بود. بیمار تحت رادیکال ارکیدکتومی یک طرفه چپ قرار گرفت و نمونه جهت پاتولوژی ارسال گردید کهSpermatocytic seminoma و plasmacytoma هر دو مطرح بودند ودر نهایت در بررسی IHC پلاسماسیتوما گزارش گردید. جهت رد مولتیپل میلوما whole body bone scanning with sestamibi وBone survey انجام وپروتئین بنز جونز اندازه گیری شد که منفی بود. در بیوپسی مغز استخوان نیز سلولاریته نرمال و بدون ضایعه پاتولوژیک خاص بود. با توجه به مجموع شواهد بالینی و پاراکلینیک برای نامبرده اکسترامدولاری پلاسما سیتوما مطرح گردید.
فرهاد حشمتی، حیدر نوروزی نیا، رحمان عباسی وش، علیرضا ماهوری، محسن اندرودی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۸۵ ۱۳۸۵ )
چکیده
مقدمه: درد بعد از عمل جراحی، درد حادی است که با وسعت و ناحیه عمل، زمینه روانشناختی و فیزیولوژیکی بیمار، دستکاری و آسیب بافتی مرتبط می باشد. درد یک تجربه حسی و روانی ناخوشایند همراه با آسیب بافتی واقعی یا بالقوه است. از روش های رایج برای اداره درد بعد از عمل، تجویز اوپیوئیدها می باشد ولی عوارض مربوط به اوپیوئیدها باعث شده است که از روشهای دیگری برای کنترل درد استفاده گردد. ما در این مطالعه لیدوکائین را با دوز پایین به صورت انفوزیون تجربه کردیم.
روش بررسی: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی دوسوکور است که بر روی ۳۰ بیمار انجام گرفته است . بیماران به طور تصادفی به ۲ گروه مطالعه و شاهد تقسیم شدند (تحت شرایط یکسان) در گروه مطالعه ۳۰ دقیقه قبل از عمل، تجویز لیدوکائین ۱% (ابتدا دوز بولوس mg/kg۵/۱ و سپس انفوزیون آن با دوز mg/kg/h۵/۱) شروع و تا ۱ ساعت بعد از عمل ادامه یافت. در گروه شاهد از سالین نرمال (دارو نما) استفاده گردید. در مرحله بعد از عمل تا ۲۴ ساعت، شدت درد بیماران و میزان مصرف ضد درد سیستمیک ارزیابی و تحت آنالیز آماری قرار گرفت.
نتایج: نتایج نشان داد که انفوزیون دوز پایین لیدوکائین، درد بعد از عمل و مصرف مورفین را در طی ۲۴ ساعت بعد از عمل کاهش نمی دهد.
نتیجه گیری: تفاوت در طراحی این مطالعه و نوع اعمال جراحی انتخاب شده می تواند علت اختلاف بین نتایج این مطالعه و تحقیقات دیگر باشد. همچنین نبود امکانات درمانی و تحقیقاتی مناسب مانند PCA و اندازه گیری سطح خونی لیدوکائین باعث محدودیت این مطالعه بوده است
محمد جلیل ابریشم، حمیدرضا عباسی، محمدرضا حاجی اسماعیلی، شاهرخ باستانی،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۶ )
چکیده
ترمیم مهره از طریق پوست (Percutaneous Vertebroplasty) از روشهای درمانی جدید آسیب های ستون فقرات می باشد که برای ترمیم شکستگی های پاتولوژیک از جمله شکستگی های استئوپروتیک مهره ها کاربرد دارد. ترمیم مهره از طریق پوست درمان مناسبی برای شکستگی های پاتولوژیک مهره هایی است که مقاوم به سایر درمان ها می باشند. با توجه به این که این روش با آسیب نسجی کمی همراه است، خطرات جراحی باز را ندارد و بیمار به سرعت راه می افتد می تواند روشی مناسب و در بسیاری از موارد تنها روش انتخاب باشد.
در این مقاله اولین مورد ترمیم مهره از طریق پوست که در شهر یزد انجام گرفت گزارش میگردد این عمل که در اردیبهشت ماه ۱۳۸۶ در بیمارستان آموزشی شهید صدوقی یزد بر روی مرد ۷۲ ساله ای که دارای شکستگی پاتولوژیک دو مهره کمری بوده و از درد و ناتوانی شکایت داشته و کاندید عمل باز هم نبود انجام شده است.
حمیدرضا تقی پور، فرزاد پناهی، هادی خوش محبت، نادر حجتی فیروزآبادی، یاشار محرم زاد، علیرضا عباسی،
دوره ۱۷، شماره ۵ - ( زمستان ۱۳۸۸ )
چکیده
مقدمه: در طی این مطالعه گذشته نگر، تصمیم گرفته شد تا براساس گزارشات کالبدشکافی مرکز پزشکی قانونی یزد، شدت آسیبهای وارده را در بیماران فوتی به علت صدمات ناشی از حوادث وسایل نقلیه بررسی کنیم.
روش بررسی: تعداد ۲۵۱ مجروح فوتی به علت صدمات ناشی از تصادفات رانندگی طی سالهای ۸۶- ۱۳۸۳ که جهت انجام کالبدشکافی به مرکز پزشکی قانونی یزد ارجاع داده شده بودند، به طور سرشماری وارد مطالعه شدند. متغیرهای مورد بررسی شامل جنس، سرنشین بودن یا عابر پیاده، نوع وسیله نقلیه (موتور سیکلت، سواری، اتوبوس و مینیبوس)، سطح هوشیاری بیمار، اقدامات احیاء قلبی- ریوی انجام شده جهت بیمار (CPR) و بستری در بخش مراقبتهای ویژه (ICU) بود. جهت بررسی شدت آسیبهای وارده به هر بیمار نیز از شاخص Injury Severity Sore (ISS) استفاده شد.
نتایج: تعداد ۲۰۲ نفر از بیماران فوتی مرد (۵/۸۰%) و ۴۹ نفر زن (۵/۱۹%) بودند. میانگین سن بیماران ۱/۳۴ سال بود(حد اقل ۱ و حد اکثر ۸۹ سال). تصادفات رانندگی به علت برخورد خودرو یا موتور سیکلت با عابر پیاده با فراوانی ۱۰۰ مورد (۸/۳۹%) بیشترین علت ایجاد تروما محسوب میشود. آسیبهای ناحیه سر با فراوانی ۲۲۰ مورد (۶/۸۷%) و سپس ناحیه صورت با فراوانی ۱۶۹ مورد (۳/۶۷%) بیشترین نواحی صدمه دیده در این بیماران به حساب میآیند. میانگین (± انحراف معیار) نمره ISS بیماران ، (۴/۱۰ ±) ۲/۲۳ بود. براساس نتایج کالبدشکافی، شایعترین علت مرگ ضربه مغزی با فراوانی ۱۴۶ مورد (۱/۵۸%) تشخیص داده شد.
نتیجه گیری: آگاهی دادن عموم مردم جهت پیشگیری از وقوع تصادفات رانندگی می بایست از اهمیت ویژه ای برخوردار شود، همچنین با توجه به شیوع بالای آسیب مغزی و عوارض مرتبط با شکستگی جمجمه، در دسترس بودن جراح مغز واعصاب و تکمیل تجهیزات تصویربرداری اورژانس های تروما می توانند نقش موثری در کاهش مرگ و میر حاصل از تصادفات رانندگی داشته باشند.
محمدحسن عبداللهی، محمدرضا حاجی اسماعیلی، محمدمهدی قیامت، حمیدرضا عباسی، شکوفه بهداد، سید سهیل بن رضوی، مهرداد شکیبا، سید محمود طباطبایی، نادرعلی ناظمیان،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: در برخی موارد پره مدیکاسیون با میدازولام میتواند باعث تشدید اضطراب کودکان گردد، لذا ما در این مطالعه اثر آرامبخشی کاربرد میدازولام و فنتانیل را در پره مدیکاسیون کودکان مقایسه کردهایم.
روش بررسی: در این مطالعه که با روش کارآزمایی بالینی دو سو کور انجام شد، جمعاً ۶۰ کودک به صورت تصادفی، وارد دو گروه مورد مطالعه شدند. روش بیهوشی در دو گروه مشابه بود و بیماران تا پایان دوره بهبودی از بیهوشی و تحویل به بخش، تحت نظر قرار گرفته شدند. میزان آرامبخشی کودکان در زمانهای مختلف شامل موقع رسیدن به بخش ویزیت قبل از عمل در اتاق عمل، موقع تجویز داروی مورد مطالعه، موقع جدا کردن کودک برای انتقال به اتاق عمل، موقع القای بیهوشی، موقع انتقال از اتاق عمل به بخش ریکاوری و موقع ترخیص از ریکاوری بر اساس معیار Richmond Agitation Sedation Scale و همچنین ساعت در زمانهای مختلف یادداشت شد، هر گونه تهوع، استفراغ بعد عمل نیز یادداشت گردید. دادهها با برنامه رایانهای SPSS۱۵ تجزیه و تحلیل و ۰۵/۰PValue< معنیدار در نظر گرفته شد.
نتایج: گروههای مورد مطالعه از نظر متغیرهای زمینهای مشابه بودند. میانگین نمره RASS موقع جدا شدن کودک از والدینش میانگین فاصله زمانی بین تجویز دارو تا جدا شدن از والدین، القاء بیهوشی و پایان عمل و نیاز به تجویز داروی اضافی برای جداکردن کودک از والدینش برای انتقال به اتاق عمل در گروه میدازولام کمتر از گروه فنتانیل بود. مصرف مخدر ضمن عمل، در گروه فنتانیل بیش از گروه میدازولام بود و دو گروه از نظر سایر یافته ها تفاوت معنیداری نداشتند.
نتیجه گیری: با در نظر گرفتن تعداد بیماران نیازمند درمان بیشتر برای فنتانیل نسبت به میدازولام استفاده از فنتانیل وریدی بر
میدازولام وریدی ارجحیتی ندارد.
محمدرضا بشارتی، محسن گوهری، زهرا اسداللهی، الهه عباسی شوازی،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: ضایعات خوشخیم پلک به ضایعات عفونی، التهابی و تودههای خوشخیم تقسیم میشود. تعدد و تنوع این ضایعات به دلیل آناتومی منحصر به فرد پلک است. این ضایعات در بسیاری موارد، ساده و بدون نیاز به درمان میباشند و گاهی بیماران به علت زیبایی و در مواردی نیز به علت درد یا تورم به پزشک مراجعه میکنند. هدف این پژوهش بررسی و مقایسه فراوانی نسبی ضایعات خوشخیم پلک در مراجعین به درمانگاه چشم بیمارستان شهید صدوقی و مطب شخصی در یزد میباشد.
روش بررسی: این تحقیق یک مطالعه مقطعی ۶ ماهه در سال ۱۳۹۰ است که ۲۴۷ بیمار مراجعه کننده به درمانگاه چشم بیمارستان شهید صدوقی و مطب شخصی، بدون در نظر گرفتن علت مراجعه، تحت معاینه از لحاظ ضایعات التهابی، عفونی و تومورهای خوشخیم پلک، با مشاهده مستقیم و معاینه با اسلیت لامپ قرار گرفتند. دادهها از طریق پرسشنامه جمعآوری گردید و و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: به طور کلی ۲۴۷ بیمار وارد مطالعه شدند که ۸۴ از آنها مرد و ۱۶۳ نفر از آنها زن بودند. میانگین سنی بیماران ۷/۴۲ سال بود. از کل ضایعات، ۲/۶۰% در پلک بالا و ۸/۳۹% در پلک پایین و نیز ۲/۵۱% در چشم راست و ۸/۴۸% در چشم چپ بوده است. شایعترین ضایعات به ترتیب: پاپیلوما (۹/۳۲%)، خال (۹/۲۱%) و شالازیون (۱/۱۴%) بودند.
نتیجهگیری: پاپیلوما، خال و شالازیون، به ترتیب شایعترین ضایعات خوشخیم پلکها میباشند. به طور کلی شیوع ضایعات خوشخیم پلک در زنها و در پلک بالا بیشتر میباشد. تفاوت معنیدار آماری بین ضایعات در چشم راست و چپ وجود نداشت.
محمد رضا بشارتی، عادله خطیبی عقدا، الهه عباسی شوازی،
دوره ۲۳، شماره ۳ - ( خرداد ۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه: پتوز، باریک شدگی عمودی شکاف پلکی ثانویه به افتادگی پلک فوقانی است که با وجود انواع مختلف و طبیعت پیچیده آن، انتخاب نوع جراحی فوقالعاده اهمیت دارد. هدف مطالعه مقایسه نتایج و عوارض جراحی انواع پتوز در رده سنی اطفال و بزرگسالان مراجعه کننده به بیمارستان شهید صدوقی یزد در سالهای ۱۳۸۹-۱۳۷۹میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه گذشتهنگر پروندههای ۲۱۲ بیمار تحت جراحی اصلاح پتوز مادرزادی یا اکتسابی در دو گروه سنی کمتر از ۱۵ و بیشتر ۱۵ سال بررسی شدند. ویژگیهای جمعیتشناختی، سمت مبتلا، سابقه فامیلی، نوع و مکانیسم پتوز، نوع جراحی، نتایج و عوارض جانبی جراحی در پرسشنامه درج و توسط نرمافزار SPSS نسخه ۱۸ تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: به طور کلی ۲۱۲ بیمار در دو گروه ۱۰۶ تایی وارد مطالعه شدند. سابقه فامیلی مثبت و پتوز مادرزادی در گروه اول(<۱۵ سال) به طور معنیداری بیشتر بود. روش لواتور رزکشن(LR) در گروه اول و دوم در ۶۷% و روش اسلینگ فرونتالیس(SF) در گروه اول و دوم به ترتیب: در ۳/۲۸ % و ۶/۲۲ % موارد صورت گرفته بود. پوزیشن طبیعی پلک، Under correction و Over correction در گروه اول به ترتیب: ۵/۷۶% ، ۸/۲% و ۷/۲۰% و در گروه دوم به ترتیب: ۶/۵۶%، ۳/۱۱% و ۱/۳۲% گزارش شد. در هر دو گروه، میزان موفقیت روش SF بهتر از LR و تفاوت از نظر آماری معنیدار بود. عوارض جانبی عمل جراحی بین دو گروه تفاوت معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: در این بررسی، میزان موفقیت روش SF بهتر از روش LR و نیز نتایج جراحی اصلاح افتادگی پلک در گروه کمتر از ۱۵ سال بهتر از گروه دوم بوده است.
علی راعی عزآبادی، امیرحسین میرافضل، نرگس خانجانی، محمدمهدی حیات بخش عباسی،
دوره ۲۴، شماره ۹ - ( آذر ۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: پریتونیت باکتریال خود به خودی (SBP) یک عارضه شایع در بیماران با سیروز و آسیت است که مرگومیر داخل بیمارستانی بالایی، حتی با انجام اقدامات درمانی، دارد. تشخیص این بیماری با نوتروفیل بیشتر یا مساوی ۲۵۰ در هر میلیلیتر مایع آسیت مسجل میشود. شمارش نوتروفیلها به صورت دستی دشوار، زمانبر و هزینهبر است و در بسیاری از موارد وابسته به فرد است؛ در مقابل روش شمارش خودکار روشی آسانتر، سریعتر و بسیار ارزانتر است که به پزشک اجازه میدهد تا به سرعت درمان را شروع کند. هدف از این مطالعه مقایسه نتیجه نوتروفیل شمارششده به روشهای شمارش خودکار و دستی، در مایع آسیت در افراد مشکوک به پریتونیت باکتریال خود به خودی است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع بررسی تستها است و نمونهگیری به روش نمونهگیری آسان در طول یک سال از بیماران مشکوک به SBP که به اورژانس دو بیمارستان شهر کرمان مراجعه کردند انجام گرفت. از ۵۲ بیماری که به مطالعه وارد شدند مایع آسیت کشیده شد و به آزمایشگاه جهت کشت و شمارش نوتروفیل با دو روش سنتی دستی و خودکار (با استفاده از دستگاه) ارسال شد. کشت خون همزمان و شمارش WBC خون وریدی نیز انجام شد.
در شمارش خودکار و دستی تشخیص SBP با نوتروفیل ≥ ۲۵۰ cells/mm۳ گذاشته شد. حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و ارزش اخباری منفی روش شمارش خودکار محاسبه و نتایج مثبت و منفی هر دو روش با استفاده از تستهای آماری مقایسه گردید.
نتایج: میانگین نوتروفیل شمارششده به روش خودکار و دستی به ترتیب ۴۰۷ و ۴۰۶ بود که تفاوت معنیداری نشان نداد (۰,۰۰۱p<). تشخیص SBP بر اساس تعداد نوتروفیل به صورت فرد به فرد به دو روش خودکار و دستی مقایسه شد و همبستگی بین دو روش مشاهده شد (Kappa=۰,۶۵۳, Pearson correlation=۰.۹۸۹).
حساسیت و ویژگی شمارش دستی نوتروفیلها به ترتیب ۸۴,۶۱ و ۸۰.۷۶ درصد و ارزش اخباری مثبت و ارزش اخباری منفی این تست نیز به ترتیب ۸۱.۴۸ و ۸۴ درصد برآورد شد.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان میدهد شمارش خودکار نوتروفیلها در مایع آسیت میتواند جایگزین مناسبی برای روش شمارش دستی باشد. با توجه به تعداد کم مطالعات انجام شده در این حوزه، قضاوت قطعی منوط به انجام مطالعات بیشتر با حجم نمونه بالا، دستگاههای متفاوت و در نظر گرفتن شرایط انسانی در شمارش دستی میباشد.
فرزانه وزیری، احمد حائریان اردکانی، لاله ملکی، سمانه عباسی سلیم کندی،
دوره ۲۴، شماره ۱۰ - ( دی ۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: ارتباط میان عفونت پریودنتال و پاتوز پالپ، همواره مورد بحث بوده است. در این مطالعه انسانی مورد شاهدی به بررسی تاثیرات احتمالی بیماری پریودنتیت مزمن متوسط تا پیشرفته بر وقوع کلسیفیکاسیون و تشکیل سنگ پالپ پرداختهایم.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه آزمایشگاهی مورد شاهدی است. نمونهها شامل بیست و سه دندان مبتلا به پریودنتیت مزمن با پیشآگهی hopeless در گروه case و بیست و سه دندان سالم از نظر پریودنتال که به دلایل مختلف از جمله طرح درمان
Full Extraction برای درمانهای پروتز کامل و موارد مشابه کشیده شدند، در گروه control بود. پس از کشیدن و قطع ۲ میلیمتر انتهای آپکس، دندانها در محلول فرمالین ۱۰% به مدت ۷ روز قرار داده شدند. سپس به مدت ۱۰ روز در HNO۳ ۵% دکلسیفیه شدند. پس از انجام مراحل آمادهسازی بافتی از ریشه هر دندان سه مقطع از نواحی اپیکال، میانی و کرونال تهیه شد و یک پاتولوژیست باتجربه به بررسی اسلایدها با میکروسکوپ نوری پرداخت. حضور سنگ پالپی در مقاطع بررسی شده و نتایج به دست آمده از دو گروه با یکدیگر مقایسه شد.
نتایج: فراوانی سنگ پالپی در هیچکدام از مقاطع، اختلاف معنیداری میان دو گروه نداشت (P-Value: ۷۳۰/۰ و ۳۰۰/۰ و ۷۶۰/۰).
نتیجهگیری: التهاب نسوج نگهدارنده دندان در پریودنتیت مزمن بر ایجاد سنگ پالپی تأثیرگذار نیست.
جمیله کیانی، علیرضا حاجیونی، فاطمه قلی زاده، فرهاد عباسی،
دوره ۲۷، شماره ۴ - ( تیر ۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری و امید درمانی بر کیفیت زندگی، امید به زندگی و تابآوری در بیماران مبتلا به تالاسمیماژور مراجعهکننده به مرکز درمانی تالاسمی بوشهر در سال ۱۳۹۶ بود.
روش بررسی: این پژوهش به روش تجربی انجام شد. نمونهگیری به روش سرشماری بود و ۲۱ بیمار مبتلا به تالاسمی استان بوشهر به روش تصادفی به ۲ گروه آزمایشی آموزش شناختی-رفتار و آموزش امید درمانی و یک گروه کنترل تقسیم شدند. جهت بررسی پژوهش حاضر از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، امید به زندگی اشنایدر و تابآوری کانر و دیویدسون استفاده گردید. همه بیماران پیش از مداخله و پس از آن، پرسشنامههای مذکور را تکمیل کردند. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS Inc., Chicago, IL; Version ۱۶ استفاده شد.
نتایج: در گروه آزمایش اکثریت بیماران زن، مجرد، و دارای مدرک لیسانس بودند. بهطور مشابه، اکثریت در گروه کنترل به زنان و متاهلین تعلق داشت اما بیمارانِ دارای مدرک لیسانس در اقلیت بودند. نتایج نشان داد آموزش شناختی–رفتاری و امیددرمانی نسبت به گروه کنترل به طور معناداری اثربخش بوده است (۰۵/۰p-value<). آموزش شناختی–رفتاری بر کیفیت زندگی، امید به زندگی و تابآوری تاثیر گذار بود و به ترتیب موجب افزایش (۳۷%)، (۱۴%) و (۲۰%) آنها شد. امیددرمانی نیز بر کیفیت زندگی، امید به زندگی و تابآوری تاثیرگذار بود و به ترتیب موجب افزایش (۹۸%)، (۲۹%) و (۱۱%) آنها شد. همچنین یافتههای پژوهش حاضر نشان داد آموزش امیددرمانی نسبت به آموزش شناختی-رفتاری از اثربخشی بالاتری در افزایش کیفیت زندگی، امید به زندگی و تابآوری برخوردار بوده است.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش بیانگر اثربخشی آموزش شناختی–رفتاری و امیددرمانی بر افزایش کیفیت زندگی، امید به زندگی و تابآوری بیماران مبتلا به تالاسمی بود، بنابراین توجه به مداخلات روانشناختی فوق، علاوه بر درمانهای جسمی بیماران، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
فاطمه گوهری انصاف، زینب برنگی، محمد عباسی، قدرت اله روشنایی،
دوره ۲۷، شماره ۱۲ - ( اسفند ۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: سرطان معده چهارمین سرطان شایع و دومین دلیل مرگ ناشی از سرطان در جهان است. با وجود پیشرفتههای اخیر در کنترل و درمان بیماری، میزان بقای این سرطان نسبتاً پایین است. عوامل مختلفی میتواند بر بقای بیماران مبتلا به سرطان معده مؤثر باشد هدف این مطالعه تعیین بقا و عوامل مؤثر بر آن در بیماران مبتلا به سرطان معده است.
روش بررسی: در این مطالعه کلیه بیمارانی که طی سالهای ۱۳۹۶- ۱۳۸۲ به کلینیک تخصصی امام خمینی همدان مراجعه کرده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. پیگیری بیماران از طریق مراجعات دورهای و تماس تلفنی انجام شد. بقای بیماران با استفاده از روش کاپلان-مایر محاسبه شد و از مدل مخاطرات متناسب کاکس برای تعیین عوامل مؤثر بر بقا استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS Inc., Chicago, IL; Version ۱۶ و در سطح معن یداری ۰/۰۵ آنالیز شدند.
نتایج: از ۳۵۰ بیمار مبتلا به سرطان معده، ۷۴/۳ درصد مرد بودند. میزان بقای یک، سه و پنج ساله بیماران بهترتیب ۶۷%، ۳۶% و ۲۷% بود. نتایج آزمون لگ -رتبه، بیانگر آن بود که متغیرهای سن، نوع تومور، مرحله بیماری، نوع جراحی و متاستاز بیماری بر بقای بیماران مؤثر است اما در تحلیل چندمتغیره کاکس، تنها متغیر سن در زمان تشخیص و شیمیدرمانی متغیرهای تأثیرگذار بر بقا بودند (۰/۰۵P<).
نتیجهگیری: نتایج این بررسی نشان داد که متغیر سن یک فاکتور قوی در بقای بیماران محسوب میشود، بنابراین تشخیص هر چه سریعتر بیماری در سنین پایین و مراحل اولیه بیماری با استفاده از یک برنامه غربالگری، ضروری میباشد.
نیلوفر جویانی، محمدتقی احدی، وحید عباسی،
دوره ۲۸، شماره ۱ - ( فروردین ۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: بیش از ۵۰۰ میلیون نفر در سراسر دنیا آلوده به توکسوپلاسما گوندی هستند. ازسوی دیگر، میگرن بهعنوان عمومیترین سندرم درد شناخته شده است. هدف از انجام این مطالعه، بررسی سطح سرمی IgG ضد توکسوپلاسما گوندی در افراد مبتلا و غیرمبتلا به میگرن و ارتباط احتمالی بین توکسوپلاسموز مزمن و میگرن بود.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی-تحلیلی، پنجاه نفر (۷مرد و ۴۳زن در محدوده سنی ۶۰-۲۰ سال) مبتلا به میگرن (گروه بیمار) براساس معیارهای بالینی و تشخیصی پزشک متخصص مغز و اعصاب و ۵۰ نفر (۷مرد و ۴۳زن در محدوده سنی ۶۰-۲۰ سال) غیرمبتلا به میگرن (گروه شاهد) انتخاب شدند. سطح سرمی ایمونوگلوبولین IgG ضد توکسوپلاسما گوندی با استفاده از روش الایزا اندازهگیری شد. در این آزمون، عیار حداقل میزان IgG ضد توکسوپلاسما گوندی برابر ۱۰ IU/ml در نظر گرفته شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری از نرم افزار SPSS; Version ۱۸ و آزمونهای کای اسکویر و t-test استفاده شد.
نتایج: ۳۸ درصد مبتلایان به میگرن و ۳۲ درصد گروه شاهد دارای IgG ضد توکسوپلاسما گوندی بالای ۱۰ IU/ml بودند. میانگین مقادیر IgG در گروه بیمار (میگرن مثبت) ۱۷۳/۴۲ و در گروه شاهد (میگرن منفی) ۶۸/۲۵ IU/ml بود. این نتایج نشان میدهد که در افراد مبتلا به میگرن، سطح سرمی IgG ضد توکسوپلاسما گوندی ۲/۵ برابر بیشتر از افراد غیر مبتلا به میگرن میباشد (p<۰,۰۵).
نتیجهگیری: براساس یافتههای این مطالعه نتیجهگیری میشود که سطح سرمی IgG ضد توکسوپلاسما گوندی در افراد مبتلا به میگرن بهطور معنی داری بیشتر از افراد سالم و غیر مبتلا به میگرن میباشد. لذا پیشنهاد میشود که مبتلایان به میگرن، از نظر عفونت توکسوپلاسموز مزمن مورد بررسی قرار گیرند.
محمدحسن کردی اشکذری، منصور صاحبالزمانی، عبدالحمید دانشجو، حمید عباسی بافقی،
دوره ۲۸، شماره ۷ - ( مهر ۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: پیچخوردگی مچپا یکی از رایجترین آسیبهای ورزشی میباشد. این آسیب میتواند بر کینماتیک اندام تحتانی ورزشکار تاثیرگذار باشد. لذا هدف از تحقیق حاضر مقایسه اثر ۶ هفته تمرینات تقویتی تعادلی و هاپینگ بر کینماتیک اندام تحتانی ورزشکاران مبتلا به بیثباتی عملکردی مچپا در حین دویدن میباشد.
روش بررسی: تحقیق حاضر از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی میباشد که تعداد ۳۶ ورزشکار مبتلا به بیثباتی عملکردی مچپا بهصورت تصادفی در ۳ گروه تمرینات هاپینگ، تقویتی تعادلی و کنترل قرار گرفتند. تمرینات بهمدت شش هفته و هفتهای ۳ جلسه بود. اطلاعات کینماتیکی در حین دویدن با سرعت km/h ۱۰ با استفاده از دوربین سه بعدی اوپتیتراک قبل و بعد از تمرینات ثبت شد. جهت مقایسه اثر تمرینات از نرمافزارversion ۲۰ SPSS و از آزمون آنکوا استفاده گردید.
نتایج: نتایج آزمون نشان داد که بین ۳ گروه در دورسیفلکشن مچ پا (۰/۰۰۹P=)، اینورژن مچ پا (۰/۰۰۱P=) و فلکشن زانو (۰/۰۰۱P=) تفاوت معنادار وجود دارد. نتایج آزمون بنفرونی نیز نشان داد که تمرینات هاپینگ در دورسیفلکشن مچ پا، اینورژن مچ پا و فلکشن زانو نسبت به گروه کنترل تفاوت معنادار دارد (۰/۰۰۹P=، ۰/۰۰۱P=، ۰/۰۰۱P=). همچنین نتایج نشان داد تمرینات تقویتی تعادلی در حرکات فوق نسبت به گروه کنترل تفاوت معنادار دارد (۰/۰۰۵P=، ۰/۰۰۲P=، ۰/۰۰۶P=) و در فلکشن زانو تمرینات هاپینگ نسبت به تمرینات تقویتی تعادلی تفاوت معناداری نشان داد (۰/۰۱۲P=). نتایج نشان داد هر دو تمرین هاپینگ و تقویتی تعادلی باعث بهبود زاویههای دورسیفلکشن، اینورژن و فلکشن زانو در تماس اولیه پا در دویدن در ورزشکاران گردیده است. اما تمرینات هاپینگ در بهبود زاویه فلکشن زانو در ورزشکاران مبتلا بیثباتی عملکردی مچ پا بهتر عمل میکنند.
نتیجهگیری: بنابراین با توجه به نتایج ارائه شده میتوان نتیجه گرفت که دوره توانبخشی پیچخوردگی مچ پا در ورزشکاران مربیان و متخصصین امدادگر ورزشی باید از ترکیب تمرینات تقویتی تعادلی و هاپینگ بهطور یک برنامه جامع استفاده گردد. علاوه بر این تمرینات هاپینگ را میتوان بهعنوان جایگزین مناسبی برای تمرینات تقویت تعادلی در مکانهایی که تجهیزات کافی وجود ندارد، مورد استفاده قرار داد.
مهناز علینژاد، علیرضا براری، آسیه عباسی دلویی، پروین فرزانگی،
دوره ۲۹، شماره ۳ - ( خرداد ۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر تمرینات استقامتی و مصرف سلولهای بنیادی بر بیان ژن FGF۲ و MMP۱۳ در بافتزانو موشهای مبتلا به استئوآرتریت زانو میباشد.
روش بررسی: نوع مطالعه از نوع تجربی است. موشهای صحرایینر ویستار بهصورت تصادفی به ۵ گروه شامل گروهای: کنترل–سالم،کنترل– بیمار، بیمار– سلول بنیادی، بیمار– تمرین و بیمار– ورزش – سلول بنیادی تقسیم شدند. برنامه تمرین شامل ۳۰ دقیقه دویدن روی تردمیل بدون شیب و با سرعت ۱۶ متر در دقیقه برای هفته اول بود و هر هفته یک متر بر دقیقه اضافه شد. موشهای صحرایی MSCs را از طریق تزریق داخل سلولی ۱۰۶*۱ سلول/کیلوگرم دریافت کردند. بیان ژن FGF۲ و MMP۱۳از طریق روشReal Time PCR اندازگیری شد. از روش آنالیز واریانس یک راهه و در صورت مشاهده تفاوت معنیدار آماری از آزمون تعقیبی توکی برای تعیین تفاوت بین گروهها استفاده شد.کلیه عملیات آماری با استفاده از نرمافزار version ۱۶ SPSS انجام شد.
نتایج: تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد که تمرینات بدنی و درمان با سلولهای بنیادی بر بیان ژنFGF۲ و MMP-۱۳ در موشهای مبتلا به استئوآرتریت در گروههای مختلف افزایش معنیداری داشت (۰,۰۰۰p<). همچنین با استفاده از آزمون تعقیبی توکی تفاوت سطح تغییرات FGF۲ در گروههای تمرین- بنیادی نسبت به گروه تمرین و گروه سالین تفاوت معنیداری وجود داشت(۰,۰۰۰۱p<). همچنین با استفاده از آزمون تعقیبی توکی تفاوت MMP-۱۳بین گروه کنترل با گروه سالین، گروه تمرین و بنیادی با تمرین- بنیادی و گروه سالین با گروه تمرین تفاوت معنیداری وجود داشت (۰,۰۰۰۱p<).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که سطوح FGF۲ و MMP۱۳ در بافت غضروف موشهای مبتلا به استئوارتریت افزایش داشت و تمرینات استقامتی و درمان با سلولهای بنیادی موجب کاهش در سطح فاکتورهای مورد نظر شد.
عاطفه سلطانی، نرگس عباسی، علی اکبر پورفتحاله، مریم اسکندری مهرآبادی،
دوره ۲۹، شماره ۱۱ - ( بهمن ۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: پرفشاری خون یکی از مهمترین فاکتورهای خطر در بیماریهای قلبی عروقی است که قابل کنترل و پیشگیری میباشد. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر اهدای خون مستمر بر فشارخون سیستولی و دیاستولی اهداکنندگان با فشارخون بالا و طبیعی انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه به صورت بررسی توصیفی مقطعی بر روی ۵۴۶ نفر از اهداکنندگان خون مرکز اهدای خون وصال شهر تهران که در بازه زمانی سال ۱۳۹۶-۱۳۹۵ بین ۱ تا ۴ بار اهدا داشتهاند، انجام شده است. اهداکنندگان بر اساس فشارخون سیستولی و دیاستولی در زمان اولین اهدا به دو گروه با فشارخون بالا و فشارخون طبیعی تقسیمبندی شدند و روند تغییرات فشارخون پس از هر بار اهدا (اهدای دوم، سوم و چهارم) با استفاده از نرمافزارversion ۱۶ SPSS و آزمون آماری Oneway-ANOVA بررسی گردید.
نتایج: در گروه افراد با فشارخون بالا، فشارخون سیستولی و دیاستولی پس از سه و چهار بار اهدا به لحاظ آماری کاهش معناداری نشان داد. فشارخون سیستولی در این گروه پس از چهارمین اهدا بهطور میانگین از ۱۴۹/۱ به ۱۴۱/۶ میلی مترجیوه ( ۰/۰۳= ( Pو فشارخون دیاستولی نیز از ۹۰/۰۴ به ۸۶/۰۸ میلیمتر جیوه کاهش یافته بود ( ۰/۰۴= ( Pهمچنین کاهش فشارخون در افراد گروه طبیعی نیز مشاهده گردید، اگرچه این کاهش معنادار گزارش نشد( ۰/۰۵P >).
نتیجهگیری: یافتههای حاصل از این مطالعه تاثیر کاهنده اهدای خون مستمر بر فشارخون را در افراد مبتلا به فشارخون بالا نشان داد، که این نکته میتواند در رویکردهای درمانی پرفشاری خون با رعایت فرهنگ اهدای خون داوطلبانه بدون چشمداشت مورد توجه قرار گیرد.
علیرضا میراحمدیزاده، ثریا زحمتکش، اعظم عباسی، پروین زارع، محمد صادق کشفی نژاد، علیمحمد مختاری،
دوره ۳۰، شماره ۶ - ( شهریور ۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: تغذیه انحصاری با شیر مادر در طی ماههای ابتدایی زندگی دارای فوایدی برای مادر و کودک میباشد و توصیه شده است که در ۶ ماه اول زندگی، کودکان باید فقط از شیر مادر تغذیه شوند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان تغذیه انحصاری با شیر مادر تا ۶ ماهگی و برخی عوامل موثر بر آن در استان فارس انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه به روش مقطعی و بر روی ۱۶۸۱ کودک با سن بین ۶ تا ۹ ماه انجام شد. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامه بود که علاوه بر پرسشهای دموگرافیک، شامل سوالاتی درباره تغذیه با شیر مادر و برخی متغیرهای پیشگویی کننده بود. اطلاعات با مراجعه به درب منازل و از طریق مصاحبه حضوری با مادران جمعآوری و وارد نرمافزارversion ۱۶ SPSS شد و نهایتا با استفاده از آزمونهای توصیفی و تحلیلی (آزمون کای اسکوئر) بررسی گردید.
نتایج: حدود ۵۷% کودکان در طی ۶ ماه اول زندگی انحصارا توسط شیر مادر تغذیه شده بودند. دلیل اصلی عدم تغذیه از شیر مادر، ناکافی بودن شیر مادر گزارش شد. متغیر های محل سکونت، شغل مادر، تحصیلات پدر، نوع زایمان و محل زایمان به شکل معنی داری بر میزان تغذیه انحصاری کودک موثر بودند (P<۰/۰۵).
نتیجهگیری: میزان تغذیه انحصاری با شیر مادر در استان فارس نسبت به برخی از مطالعات دیگر که در ایران و جهان انجام شده در وضعیت بهتری قرار دارد و هدف سازمان جهانی بهداشت تا سال ۲۰۲۵ محقق شده است. دلیل اصلی عدم تغذیه از شیر مادر، ناکافی بودن شیر مادر گزارش شده بود که انجام بررسیهایی در این خصوص و ارائه راهکارهای مفید ضروری بهنظر میرسد.
سید حسین رضوی، فاطمه عباسی، مسعود اسماعیلی، نسیم نمیرانیان، سجاد علیزاده،
دوره ۳۰، شماره ۶ - ( شهریور ۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: درمان زودهنگام آنومالیهای دندانی و ضایعات دهانی –دندانی میتواند از ناهنجاری های فک و صورت و عوارض دیگر جلوگیری کند، از آنجاییکه در اکثر موارد این ضایعات بدون علامت هستند؛ اغلب بهصورت تصادفی در تصاویر مختلف رادیوگرافی کشف میشوند، از اینرو مطالعه حاضر با هدف بررسی فراوانی یافتههای تصادفی در رادیوگرافی پانورامیک مراجعین به بخش رادیولوژی فک و صورت دانشکده دندانپزشکی یزد انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، ۱۹۴۹ کلیشه رادیوگرافی پانورامیک مراجعین به بخش رادیولوژی فک و صورت دانشکده دندانپزشکی یزد در سال ۱۳۹۸ بهصورت سرشماری بررسی شدند. سن، جنسیت، نوع ضایعه/آنومالی، سمت و فک درگیر در فرم اطلاعاتی مطالعه ثبت گردید. تجزیه و تحلیل دادهها توسط نرمافزار آماریversion ۱۶ SPSS و آزمون آماری مجذورکای انجام شد.
نتایج: در مجموع ۲۹۱۵ ضایعه/ آنومالی تشخیص داده شد. فراوانی این ضایعات/ آنومالیها تعداد در مردان (۵۷/۵ درصد)، افراد میانسال (۴۸/۶ درصد)، فک پایین (۶۹/۳ درصد) و سمتچپ فکین (۷۶/۸ درصد) بیشتر بود. تفاوت آماری معنیداری در وجود ضایعه/ آنومالی برحسب سن، جنسیت، سمت و فک درگیر مشاهده شد (۰/۰۰۰۱>P).
نتیجهگیری: با توجه به فراوانی یافتههای تصادفی در کلیشههای رادیوگرافی پانورامیک به نظر میرسد این رادیوگرافی برای کشف بسیاری از ضایعات و آنومالیهای دندانی در معاینۀ اولیۀ بیماران مفید میباشد. توصیه میگردد دندانپزشکان بهجز موارد شکایت بیمار، کلیشهها را با دقت بیشتری بررسی نمایند.
سیدحسین رضوی، محسن برزگر، فاطمه عباسی، محمدحسین ابراهیمزاده، نسیم نمیرانیان،
دوره ۳۰، شماره ۷ - ( مهر ۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: بیشتر دندانهای مولر سوم در نهایت نیاز به کشیدن پیدا میکنند و این دندان متنوعترین و غیرقابل پیشبینیترین وضعیت ریشه را در بین تمام دندانها داراست. لذا با توجه به اهمیت تشخیص دقیق وضعیت ریشههای دندان مولر سوم قبل از اقدام به جراحی در کاهش عوارض جراحی آن هدف از این مطالعه ارزیابی توانایی رادیوگرافی پانورامیک در تشخیص وضعیت ریشههای دندان مولر سوم میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی-تحلیلی ۱۰۴ دندان مولر سوم ۹۳ نفر از افراد مراجعهکننده به منظور خارجسازی دندان عقل، از نظر تعداد ریشهها، ارتباط ریشهها نسبت به یک دیگر و زاویه تاج نسبت به ریشه در رادیوگرافی پانورامیک و به صورت بالینی به ترتیب با استفاده از نرمافزار romexis viewer و digimizer مورد بررسی قرار گرفتند.
نتایج: در ارزیابی ریشههای دندانهای مولر سوم صحت تفسیر رادیوگرافی پانورامیک در خصوص تعداد ریشهها ۶۳/۲۷% و در بررسی چسبندگی بین ریشه ها یا عدم وجود آن ۵۵/۸۹% تعیین شد. همچنین آنالیز همبستگی پیرسون نشان داد بین زاویه گزارش شده در تفسیر رادیوگرافی و زاویه واقعی ارتباط معنیداری وجود دارد (۰/۳۱۸=r و ۰/۰۰۱=P).
نتیجهگیری: بنابراین رادیوگرافی پانورامیک راهنمای ارزشمندی برای جراحی مولر سوم میباشد. فقط باید میزان خطای بالای آن را در خصوص جزئیات مورفولوژیک مثل تعداد ریشهها و ارتباط آنها با هم در نظر گرفت.
محمدحسین صومی، افسانه تنهائی، امین عباسی، سید یعقوب مودب، حامد ابراهیم زاده لیل آبادلو،
دوره ۳۰، شماره ۹ - ( آذر ۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: روده به عنوان بخش مهمی از دستگاه گوارش انسان، محیطی مطلوب جهت رشد و توسعه جمعیت متنوع و انبوهی (تقریباً ۱۰۰۰ گونه) از باکتریها را فراهم مینماید. امروزه، حضور رابطه منسجم میان باکتریهای رودهای و میزبان بهطور مطلوب در حال مطالعه و شناسایی میباشد. طبق شواهد علمی موجود، برقراری شرایط عدم توازن (دیس بیوزیس) در تعداد و تنوع میکروبیوم روده موجبات شروع/پیشرفت اختلالات حاد و مزمن کبدی (کبد چرب، سیروز و بیماری خودایمنی کبدی) را فراهم مینماید. لذا اصلاح توازن و ایجاد شرایط یوبیوزیس میکروبی توسط انتقال میکروبیوتای مدفوعی (FMT) میتواند به عنوان یک رویکرد زیستی نوین و سازگار با میزبان در درمان حمایتی بیماریهای کبدی در نظر گرفته شود. بنابراین در مطالعه حاضر ضمن اشاره به مطالعات مرتبط با محوریت میکروبیوم رودهای و بیماریهای کبدی، شواهد علمی موجود در مورد کارایی بالینی FMT در درمان برخی بیماریهای کبدی و پیشرفتهای اخیر صورت گرفته مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
نتیجهگیری: مطالعات علوم پایه و بالینی نشان میدهند که روش FMT میتواند بهطور موثر باعث تقویت و بهبود میکروبیوتای روده در زمان ابتلا به بیماریهای حاد و مزمن کبدی، بازسازی و بازیابی توازن میکروبیوم روده، و تسریع بهبودی فرد بیمار شود.