۱۷ نتیجه برای حسنی
عباس میروکلی، محمد حسین برادران فر، علی حسنی، رزیتا جعفری،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۶ )
چکیده
مقدمه: کاهش شنوایی انتقالی ناشی از اوتیت مدیای مزمن را میتوان به روش جراحی به خوبی اصلاح کرد اما امکان آسیب فونکسیونل به گوش داخلی هم وجود دارد. این آسیب ممکن است به صورت سرگیجه با کاهش شنوایی حسی عصبی تظاهر یابد. هدف اصلی از این مطالعه پاسخ به این پرسش است که آیا اوتیت مدیای مزمن میتواند به کاهش شنوایی حسی عصبی منجر شود یا خیر؟
روش بررسی: این مطالعه از نوع مشاهدهای و مورد – شاهدی بود که به روش مقطعی صورت گرفت. ۱۲۰ بیمار مبتلا به اوتیت مدیای مزمن یکطرفه با رعایت معیارهای خروج از مطالعه به روش نمونهگیری آسان انتخاب و وارد مطالعه گردیدند. در هر بیمار گوش مبتلا به اوتیت مدیای مزمن ، گوش مورد آزمون و گوش مقابل (گوش سالم) به عنوان گوش شاهد در نظر گرفته شد. آستانه هدایت استخوانی و آستانه هدایت هوایی در فرکانسهای گفتاری و نیز در فرکانس KHZ ۴ در گوش مبتلا و گوش سالم و همچنین یافتههای حین عمل بیماران شامل کلستاتوم ، خوردگی استخوانچهها ، فیستول لابیرنتین و خوردگی کانال فالوپ ( در صورت وجود) در پرسشنامه ثبت گردیدند. با استفاده از نرمافزار آماری SPSS و آزمونهای Wilcoxon ، Kruskal-Wallis ، Mann-Whitney وضریب همبستگیSpearman تجزیه و تحلیل اطلاعات صورت گرفت.
نتایج: میانگین آستانه هدایت استخوانی در فرکانسهای گفتاری ، و در گوش مبتلا و گوش سالم به ترتیب ۹۸/۱۴ و ۸۸/۱۱ دسیبل و در فرکانس KHZ ۴ به ترتیب: ۵۵/۲۱ و ۴۷/۱۳ دسیبل بود. مقایسه این میانگینها در گوش مبتلا و گوش سالم بیانگر اختلاف آماری معنیدار بود (P =۰,۰۰۰۱,P=۰۰۱) . میزان افزایش آستانه هدایت استخوانی در فرکانس KHZ۴ نسبت به فرکانس های گفتاری دارای اختلاف آماری معنیدار بود (P=۰.۰۰۱) . با تقسیم بیماران به سه گروه از نظر مدت زمان بیماری (کمتر از یک سال بین یک سال تا ده سال و بیش از ده سال) میانگین افزایش آستانه هدایت استخوانی در بین سه گروه مقایسه گردید که معرف اختلاف آماری معنیدار بین آنها بود. ارتباط معنیدار بین وجود کلستاتوم و میزان افزایش آستانه هدایت استخوانی به دست آمد اما در مورد خوردگی در زنجیره استخوانی چنین ارتباطی حاصل نشد.
نتیجهگیری: اوتیت مدیای مزمن میتواند به کاهش شنوایی حسی عصبی در فرکانس های گفتاری و در فرکانس KHZ ۴ منجر شود که در فرکانس KHZ ۴ شدت آن بیشتر است. با افزایش مدت زمان بیماری شدت کاهش شنوایی حسی عصبی ایجاد شده افزایش مییابد.
جمال حسین زاده، محمدباقر خلیلی، محمدصادق گلوردی، مریم ساده، محمد حسین صدر بافقی، پری سیما محسنی میبدی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۷ )
چکیده
مقدمه: بسیاری از عفونت زخمهای جراحی بیمارستانی که موجب مرگ و تحمیل هزینه های زیاد بر جامعه می شود از راه تماس دست پرسنل منتقل میگردند و شستشوی دستها به روش صحیح یکی از مؤثرترین شیوه های پیشگیری از انتقال عفونت است. هدف از این مطالعه، بررسی شناسایی عوامل باکتریایی جدا شده از دست تیم جراحی و تعیین ضریب حساسیت باکتری های جدا شده به
آنتی بیوتیک های انتخابی آنها می باشد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی و به روش مقطعی است که بر روی ۱۳۴ نفر از پرسنل اتاق عمل بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی انجام گرفت. نمونه گیری توسط سواپ پنبه ای استریل از دست اعضای تیم جراحی (پس از شستشوی دست) به وسیله بتادین و بدون هماهنگی قبلی انجام و بر روی محیطه ی آگار خون دار، مانیتول سالت آگار ومکانیکی کشت و پس از ۲۴ ساعت اتو گذاری گونه های باکتریایی توسط تست های افتراقی شناسایی و سپس آنتی بیوگرام صورت گرفت. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: از ۱۳۴ نفر مورد، ۸۱ نفر(۴/۶۰ %) مرد و ۵۳ نفر (۶/۳۹%) زن بودند. میانگین مدت اسکراب ۲/۱۰۳±۱/۲۰۶ ثانیه با دامنه تغییرات ۶۰ تا ۶۰۰ ثانیه بود. هر چه مدت اسکراب بیشتر بوده تعداد باکتری کمتر شده است (P=۰,۰۰۳). پس از اسکراب در دست، ۱۲۹ نفر (۳/۹۶%) باکتری وجود داشت. بیشترین آلودگی مربوط به زیر ناخن افراد (۵/۹۲%) بود. تعداد باکتری های مشاهده شده در نمونه از صفر تا ۱۵۹ مورد متغیر بود. بیشترین باکتری ایزوله شده است استافیلوکوک کواگولاز منفی (۲/۶۲%) و ۷/۷% استافیلوکوک آئروس بود. متوسط مدت اسکراب مردان بیشتر از زنان بود. وانکوماسین و سفتی زوکسیم حساس ترین و پنی سیلین مقاوم ترین آنتی بیوتیک ها بودند.
نتیجه گیری: نتایج حاصله نشان داد که آلودگی دستها پس از اسکراب از میزان استاندارد بالاتر میباشد، بنابراین با توجه به مسئولیت خطیر پرسنل که مستقیماً با بیمار تحت عمل جراحی در ارتباط بوده و گونه های مستقر در بیمارستانها از پتانسیل خاص مقاومت دارویی برخوردار هستند توجه و جدیت پرسنل در استریل بودن وسایل و اسکراب دست به نحو صحیح پیشنهاد می شود.
حیدر نوروزی نیا، فرهاد حشمتی، علی حسنی افشار، علیرضا ماهوری، ابراهیم حسنی، فیروز امیدی،
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۷ )
چکیده
مقدمه: کاهش شنوایی به دنبال جراحی پدیدهای است که به ندرت گزارش میشود. میزان شیوع آن متفاوت بوده و بین ۳ تا ۹۲ درصد گزارش شده است. این ضعف شنوایی اغلب ساب کلینیکال بوده و بدون ادیومتری قابل تشخیص نیست. هدف از اجرای این طرح تعیین میزان تغییرات شنوایی در بیمارانی است که با بیحسی نخاعی تحت عمل جراحی قرار گرفتهاند.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی ۴۰ بیمار مرد کاندید عمل جراحی هرنی اینگوینال تحت بیحسی نخاعی به شیوه آسان در دسترس انتخاب شدند. قبل از عمل، سنجش شنوایی از هر دو گوش بیماران انجام شد. روز اول، پنجم، پانزدهم و دو ماه بعد از عمل نیز مجدداً از بیماران سنجش شنوایی به عمل آمده و نتایج ثبت گردید.
نتایج: از کل بیماران، ۱۳ نفر (۵/۳۲%) دچار کاهش شنوایی بودند. از این تعداد، ۱۲ نفر (۹۲%) کاهش شنوایی در فرکانسهای پایین و یک نفر (۸%) در فرکانس متوسط داشتتند. از این تعداد ۹ بیمار (۶۹%) در اودیومتری روز پنجم و ۲ بیمار (۵/۱۵%) در اودیومتری روز پانزدهم بدون هیچ درمانی بهبودی حاصل کرده بودند.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از مطالعه نشان میدهد که کاهش شنوایی پس از بیحسی نخاعی مشکل جدی نبوده و میتواند خود به خود بهبود یابد. به نظر میرسد سردرد و کاهش شنوایی بعد از بیحسی نخاعی با یکدیگر ارتباط داشته باشند.
فاطمه محسنی مقدم، بهروز شهیدی زندی، علی خدادادی، زهرا شریف زاده،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۷ )
چکیده
مقدمه: هموگلوبین گلیکوزیله ( HbA۱C) متأثر از گلیسمی و میزان گلوکز خون بوده و شاخص ارزشمندی جهت پیگیری درمان و کنترل دیابت است. در مطالعات انجام شده، در مورد اثرات آنمی فقر آهن بر میزان هموگلوبین گلیکوزیله گزارشات متناقضی وجود دارد. از طرفی اثرات آنمی فقر آهن در بیماران غیردیابتیک نیز بر میزان هموگلوبین گلیکوزیله با وجود پژوهشهای متعدد به درستی شناخته شده نیست. هدف از این تحقیق بررسی اثر آنمی فقر آهن بر میزان هموگلوبین گلیکوزیله در افراد غیر دیابتیک میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه مداخلهای نیمه تجربی ۳۰ بیمار مبتلا به آنمی فقر آهن(Iron Deficiency Anemia or IDA) و غیردیابتیک (گروه مورد) و ۳۰ فرد سالم که از نطر سن و جنس و سایر مشخصات مطابقت داشتند، در رفسنجان در سال ۱۳۸۴مورد مطالعه قرار گرفتند. برای تأیید آنمی فقر آهن و مقایسه با نتایج بعد از مداخله و غیردیابتیک بودن آنها آزمایش اندازهگیری فریتین، قند خون ناشتا و دو ساعته, FBS) BS۲hpp) هموگلوبین گلیکوزیله و ایندکسهای گلبول قرمزMCH. MCHC, MCV)) انجام شد و همزمان در افراد سالم (گروه شاهد) نیز همین آزمایشات جهت اثبات سلامت غیردیابتی بودن آنها و مبتلا نبودن به کم خونی فقر آهنIDA)) و مقایسه با نتایج بعد از مداخله انجام شد. سپس به مدت ۳ ماه به بیماران گروه مورد، آهن خوراکی به میزان mg/kg ۶ روزانه داده و پس از این مدت آزمایشات دوباره تکرار شد. نتایج با نتایج قبل از مداخله و نتایج آزمایشات مجدد با گروه شاهد مقایسه و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: قبل از درمان با آهن در بیماران مبتلا به کم خونی فقر آهنIDA)) متوسط هموگلوبین گلیکوزیله (HbA۱C) (۰۸/۲+۶۴/۷) بود که از گروه سالم (۰۱/۱+۹۷/۵ )بالاتر بود(۰۵/۰ .(P
هما محسنی کوچصفهانی، محمد نبیونی، حمداله دلاویز، خدیجه بهره بر، پریسا غیبی، نسیم اسلامی،
دوره ۱۹، شماره ۵ - ( آذر و دی ۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه: در این مطالعه، اثر تمایزی مایع زجاجیه بر سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق شده از مغز استخوان به سلولهای فیبر عدسی چشم مورد بررسی قرار گرفته است.
روش بررسی: در این کار تجربی سلولهای مغز استخوان از استخوانهای ران و درشت نی موشهای NMRI جدا شد. بنیادی بودن این سلولها با مارکر oct۴ به روش ایمونوسیتوشیمی مورد بررسی قرار گرفت. جهت اثبات مزانشیمی بودن سلولها علاوه بر خاصیت چسبندگی آنها، مارکرهای سطحی CD۴۴ و CD۳۱ با روش فلوسیتومتری بررسی شد. در گروههای تجربی سلولهای مزانشیمی با مایع زجاجیه و DMEM همراه با مکملها کشت داده شدند. سپس تواناییﺁنها جهت تمایز به سلولهای فیبر عدسی چشم با سنجش کریستالین -crystallin α به روش ایمونوسیتوشیمی مورد بررسی قرارگرفت.
نتایج: در کشت اولیه، جمعیت سلولی هتروژن بود و سلولها پهن، دوکی و چند وجهی بودند. بیان oct۴ در سلولها، بنیادی بودن سلولها را تایید کرد. آنالیز فلوسایتومتری مارکرهای سطحی نشان داد که سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان مارکر CD۴۴ را به میزان بالا و مارکرهای CD۳۱ را به میزان کم بیان میکنند. بررسیهای مورفولوژیکی نشان داد که اکثر سلولهای گروههای تجربی از لحاظ شکل ظاهری نسبت به سلولهای گروه کنترل کشیدهتر و به صورت موضعی به موازات هم آرایش یافتند. بیان الفا کریستالین در سلولهای گروههای تجربی، تشکیل سلولهای شبه فیبر عدسی را تایید کرد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این مطالعه، سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق شده از مغز استخوان در اثر عمل القایی مایع زجاجیه میتوانند به سلولهای فیبر عدسی چشم تمایز یابند.
لیلا کهن، محبوبه نصیری، اسدالله حبیب، اعظم بوالحسنی،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: لپتین هورمونی شبه سیتوکینی است که از ژن Ob تولید شده و توسط بافت چربی ترشح میشود. این هورمون با اتصال به گیرندههای خود در هیپوتالاموس، جذب غذا را مهار و مصرف انرژی را افزایش میدهد. پلیمورفیسم A ۲۵۴۸-G در پروموتر ژن لپتین، روی بیان ژن و ترشح آن از بافت چربی اثرگذار است. در این مطالعه ارتباط پلیمورفیسم A ۲۵۴۸-G در پروموتر ژن لپتین، با سطح لپتین پلاسما و استعداد ابتلا به دیابت نوع ۲ بررسی گردید. روش بررسی: ۱۰۰ فرد مبتلا به دیابت نوع ۲ و ۱۰۰ فرد سالم وارد مطالعه شدند. جهت تعیین ژنوتیپ افراد برای پلیمورفیسم A ۲۵۴۸-G از تکنیک PCR-RFLP استفاده شد. شاخص توده بدنی (BMI)، سطح گلوکز و هورمون لپتین نیز در افراد تعیین گردید. نتایج: سطح سرمی هورمون لپتین در افراد دارای ژنوتیپ GG در ناحیه ۲۵۴۸- پروموتر ژن لپتین (μg/L۶/۵±۰۲/۲۰) به طور معنیداری بالاتر از افراد دارای ژنوتیپ AG (μg/L۴/۵±۲/۱۶) و ژنوتیپ AA (μg/L۳/۶±۴۲/۱۳) بود (۰۰۱/۰>p). همچنین ارتباط معنیداری بین ژنوتیپ GG و خطر ابتلا به دیابت نوع ۲ مشاهده شد (۰۰۴/۰=p)، به عبارت دیگر ژنوتیپ GG در ناحیه ۲۵۴۸- پروموتر ژن لپتین با افزایش خطر ابتلا به دیابت نوع ۲ همراه است. نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد که پلیمورفیسم G-۲۵۴۸A در پروموتر ژن لپتین نقش مهمی در تنظیم سطح لپتین پلاسما و خطر ابتلا به دیابت نوع ۲ دارد. بنابراین این پلیمورفیسم میتواند به عنوان یک مارکر ژنتیکی جهت تشخیص افراد با خطر ابتلا به دیابت نوع ۲ مدنظر قرار گیرد.
خانم زینب محسنی پور، دکتر مهدی حسن شاهیان،
دوره ۲۲، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: امروزه گسترش سویههای میکروبی مقاوم به دارو موجب شده تا مقابله با بیماریهای عفونی دشوارتر گردد. از دلایل مهم بروز مقاومتهای دارویی، جایگیری میکروارگانیسمها در ساختاری به نام بیوفیلم است. بیوفیلمها از تجمع میکروارگانیسمها بر سطوح مختلف ایجاد میشوند. از این جهت دستیابی به ترکیبات ضدمیکروبی نوین در مقابله با این ساختارها ضروری است. در این مطالعه تحقیقاتی خواص ضدمیکروبی گیاه Centaurea cyanus بر فرم منفرد و بیوفیلمی شش باکتری پاتوژن (استافیلوکوکوس ارئوس، باسیلوس سرئوس، استرپتوکوکوس پنومونیه، پسودوموناس آئروژینوزا، اشرشیاکلی و کلبسیلا پنومونیه) بررسی گردید.
روش بررسی: اثربخشی عصارههای اتانولی و متانولی C.cyanus بر فرم منفرد با آزمون انتشار دیسک تعیین و مقادیر MIC و MBC به روش ماکروبراث دایلوشن به دست آمد. اثرات ضدبیوفیلمی عصارههای C.cyanus نیز با روش میکروتیتر پلیت بررسی گردید.
نتایج: در این بررسی قابلیت عصارههای گیاه گلگندم در مهار فرم منفرد و بیوفیلمی باکتریهای انتخابی تأیید و مشخص گردید که نوع اتانولی عصاره در مهار فرم منفرد کارآمدتر است. اثر مهاری عصارهها بر ساختارهای بیوفیلمی هر باکتری به نوع حلال و غلظت عصاره وابسته بوده و بیشترین اثر مهاری بر پدیده تشکیل بیوفیلم باکتریهای اشرشیاکلی (۲۶/۸۴%) و استرپتوکوکوس پنومونیه (۱۴/۸۳%) مشاهده گردید. در تیمار با عصارههای C.cyanus، استرپتوکوکوس پنومونیه (۶۶/۷۵%) بیشترین تخریب ساختارهای بیوفیلمی را نشان داده و بیشترین کاهش در فعالیت متابولیکی بیوفیلمها در در استافیلوکوکوس ارئوس (۸۵/۷۱%) مشاهده شد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای حاصل قابلیت بالای عصارههای C. cyanus در مقابله با میکروارگانیسمهای انتخابی تأیید و این عصارهها به عنوان گزینه مناسبی در مقابله با سویههای مذکور پیشنهاد گردیدند.
نرگس نیکونهاد لطف آبادی، هما محسنی کوچصفهانی، محمدحسن شیخها، سید مهدی کلانتر،
دوره ۲۵، شماره ۶ - ( شهریور ۱۳۹۶ )
چکیده
مقدمه: در پژوهش حاضر فرمولاسیونهای متفاوتی از لیپوزوم کاتیونی با استفاده از لیپیدهای کاتیونی مختلف به منظور بررسی خواص فیزیکی وشیمیایی، توانایی به دام انداختن miRNA و میزان سمیت سلولی جهت کاربرد در ژندرمانی طراحی و سنتز گردید.
روش بررسی: برای انجام این مطالعه با استفاده از لیپیدهای کاتیونی DOTAP، DOTMA، DOAB و DDAB به همراه مقادیر مختلف فسفولیپید DPPC، Cholesterolو DSPE-mPEG فرمولاسیونهای لیپوزوم کاتیونی F۱-F۴ سنتز شدند. سپس نانوذرات تهیهشده از جهت شارژ سطحی و سایز ذرات، شاخص پراکندگی، سمیت سلولی ۴۸ و ۷۲ساعته در دو رده سلولی، مورد ارزیابی قرار گرفتند. همچنین لیپوزومهای کاتیونی سنتز شده از نظر توانایی به دام انداختن miRNA با استفاده از تست ژل الکتروفورز مقایسه شدند.
نتایج: فرمولاسیونها به صورت یکپارچه بوده و میانگین قطر ذرات در لیپوزومهای کاتیونی دارای DOTAP از سایر فرمولها کمتر و شارژ سطحی آنها از سایر فرمولاسیونها بیشتر بود. در بین ۴ فرمول سنتز شده لیپوزومهای حاوی DOTAP تقریباً فاقد سمیت قابل ملاحظهای بودند. قابلیت لیپوزومهای حاوی DOTAP در به دام انداختن miRNA بیشتر بود.
نتیجه گیری: لیپوزومهای کاتیونی بر پایهی DOTAP میتوانند به طور مؤثری در فرآیند ژندرمانی خصوصاً جهت انتقال miRNA به عنوان یک عامل درمانی نوین به ویژه در درمان انواع سرطان مورد استفاده واقع شوند.
نرگس نیکونهاد لطف آبادی، هما محسنی کوچصفهانی، محمدحسن شیخها، سید مهدی کلانتر،
دوره ۲۶، شماره ۱ - ( فروردین ۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: در پژوهش حاضر از لیپوفکتامین ۲۰۰۰ به عنوان لیپوزوم کاتیونی جهت ترانسفکشن miR-۱۰۱ به منظور بررسی سمیت سلولی آن و تاثیرش بر بیان یوبی کوئیتین لیگاز HECTH۹ در سلولهای لوسمی میلوئیدی حاد (AML) استفاده شد.
روش بررسی: برای انجام این مطالعه با استفاده از لیپوزوم کاتیونی لیپوفکتامین ۲۰۰۰ به عنوان نانو حامل، miR-۱۰۱ به درون سلول های KG-۱ (سلول های میلوئیدی) و HBMF-SPH (سلولهای مغز استخوان سالم) انتقال یافت. سپس با استفاده از تست MTT سمیت سلولی ۴۸ ساعته در هر دو رده سلولی مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس اثر این miRNA بر میزان بیان ژن HECTH۹ (یوبی کوئیتین لیگاز E۳) با استفاده از تکنیک qRT-PCR ارزیابی گردید.
نتایج: یافتههای این مطالعه نشان دادند که لیپوفکتامین به تنهایی برای هیچ یک از ردههای سلولی سمیت نداشت اما لیپوفکتامین حامل miR-۱۰۱ (Lipo/miR-۱۰۱) در سلول های KG-۱ بیشترین سمیت را نسبت به سایر تیمارها ایجاد کردند. نتایج حاصل از انجام تست qRT-PCR نشان داد که تیمار Lipo/miR-۱۰۱ در سلول های KG-۱ سبب بیشترین افزایش بیان در ژن HECTH۹ در سطح mRNA شد.
نتیجهگیری: لیپوفکتامین به عنوان یک لیپوزوم کاتیونی میتواند به طور موثری ترانسفکشن miR-۱۰۱ را به درون سلول ها انجام دهد و میتواند سبب شود که miR-۱۰۱ به طور بارزی اثرات ضد توموری خود را با افزایش بیان HECTH۹ و تنظیم واسطههای مسیر آپوپتوز میتوکندریایی اعمال نماید. بنابراین miR-۱۰۱ میتواند به عنوان یک مهار کننده تومور توانمند و یک عامل درمانی موثر جهت ژن درمانی در مبتلایان به AML مورد استفاده واقع شود.
حکیمه صادقیان، رضا محسنی بدل ابادی، ثریا ارژن، فهیمه عبدالهی، آرش جلالی، محمد صاحب جمع، آرزو ظروفیان، علی حسین ثابت،
دوره ۲۶، شماره ۴ - ( تیر ۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: نارسایی ایسکمیک میترال (IMR) یکی از پیچیدهترین جنبههای بیماری ایسکمیک میوکارد هست که اثر مداخله کرونری از راه پوست (PCI) بر بهبودی شدت IMR تاکنون به خوبی بررسی نشده است. بیماران با IMR پیشآگهی بدتری در مقایسه با بیماران بدون IMR دارند. هدف پژوهش ما تعیین ارزش Revascularization کامل به وسیله PCI بر بهبودی IMR و مقایسه شاخصهای اکوکاردیوگرافی بیماران با و بدون بهبودی IMR بعد از این مداخله هست.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی گذشتهنگر، گزارش اکوکاردیوگرافی قبل از PCI و ۱۲ ماه بعد از PCI بیمارانی که از فروردین سال ۱۳۹۱ تا اسفند سال۱۳۹۳، برای آنها Revascularization کامل با Elective PCI انجامشده بود و شدت IMR آنها بیشتر یا مساوی با +۲ بود استخراج شد و داده های اکوکاردیوگرافی قبل از PCI بیماران IMR بهبود یافته بود با بیماران IMR بهبود نیافته، مقایسه شد دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS ۲۱و آزمونهای آماری متناسب تجزیه و تحلیل شدند..
نتایج: این مقایسه نشان داد که در ۱۵ بیمار (۱۶%) میزان IMR کاهشیافته بود (۰۰۲/۰ P =). هم چنین کسر جهشی بطن چپ (۰۱۰/۰ P =)، دیامتر انتهای دیاستولی بطن چپ (۰۰۳/۰ P =)، دیامتر انتهای سیستولی بطن چپ (۰۰۱/۰ P <)، Wall Motion Score Index(۰۰۳/۰ P =)، مساحت دهلیز چپ (۰۰۱/۰ P <) و فشار سیستولی شریان ریوی (۰۴۶/۰ P =) بین دو گروه با IMR بهبود یافته و بهبود نیافته متفاوت بودند.
نتیجهگیری: اگرچه PCI میتواند منجر به بهبودی میزان IMR شود، اما بهبودی در میزان IMR در بیشتر بیماران رخ نمیدهد. میزان ناهنجاریهای ساختاری در بطن چپ و دهلیز چپ در دو گروه با IMR بهبود یافته و بهبود نیافته ، متفاوت است.
محمد ابراهیمزاده اردکانی، قاسم دستجردی، سپیده حسنی،
دوره ۲۸، شماره ۱ - ( فروردین ۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: آلوپسی آرهآتا بیماری نسبتاً شایعی است که بهصورت ناحیه بدون مو و بدون التهاب مشخص میشود. نقش عوامل روانشناختی در بروز آلوپسی آرهآتا از مدتها پیش مطرح شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین فراوانی استرس و اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به آلوپسی آرهآتا در یزد و در سال ۱۳۹۶ انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه، یک مطالعه مقطعی تحلیلی میباشد. ۵۰ نفر از بیماران مبتلا به آلوپسی آرهآتا درشهر یزد در سال ۱۳۹۶ با ۵۰ نفر گروه کنترل مقایسه شدند. روش نمونهگیری، سرشماری و متغیرهای مطالعه شامل: جنس، سن، سطح تحصیلات، مدت ضایعه، دفعات عود، مکان بیماری با استفاده از پرسشنامه جمعآوری و ثبت گردید. از پرسشنامه Dass۱۱ برای نمرهدهی اضطراب، استرس و افسردگی استفاده شد. دادهها با نرم افزار SPSS Version ۱۳ و با استفاده از آزمونهای آماری T-test و Chi-Square مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: نتایج مطالعه نشان داد که میانگین سن شرکتکنندگان در مطالعه ۷/۸±۳۰/۲۷ سال، میانگین مدت ضایعه ۵۳/۵۲±۲۳/۵ ماه و میانگین دفعات عود ضایعه ۲/۰۲±۱/۴ بوده است. از ۱۰۰ نفر شرکتکننده در مطالعه،۳۶ نفر (۳۶%) زن و ۶۴ نفر (۶۴%) مرد بودهاند. بین میانگین نمره افسردگی (۶/۸در مقابل۴/۶)، نمره اضطراب (۶/۰۸ در مقابل ۳/۵) و نمره استرس (۱۰/۰۶ در مقابل۸/۰۶) در دو گروه مورد بررسی تفاوت آماری معناداری یافت شد. همچنین در زنان و در بازه سنی ۲۹-۱۷ سال میانگین نمره افسردگی و اضطراب در دو گروه مورد بررسی تفاوت آماری معناداری داشت (۰/۰۵ p<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج میتوان نتیجهگیری کرد که فراوانی افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران مبتلا به آلوپسی آرهآتا به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل است.
محمد پاکهاشمی، مهسا حسنیپور، آیت کائیدی، پویا سعید عسکری، ایمان فاطمی، محمدرضا رحمانی، الهام حکیمی، جلال حسنشاهی، وحید احسانی، زهرا تقیپور، مرضیه خادمی، محمد الله توکلی،
دوره ۲۸، شماره ۳ - ( خرداد ۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: پیری یک فرآیند پیچیده بوده و بهعنوان عامل خطر برای بیماریهایی مانند فشارخون، آلزایمر، سرطان، افسردگی و اضطراب بهشمار میآید. اخیراً دیده شده است که داروی ضد دیابت متفورمین دارای اثرات عصبی مهمی نظیر جلوگیری از کاهش حافظه، سکته مغزی، اضطراب، التهاب و تشنج میباشد. از این رو هدف پژوهش حاضر تعیین اثر متفورمین در برخی عملکردهای شناختی در موشهای صحرایی نر مسن بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، تعداد ۲۴ سر موش صحرایی ۲۲ ماهه به طور تصادفی به ۳ گروه ۸ تایی تقسیم شدند. گروه اول: گروه کنترل است که آب را بصورت خوراکی (گاواژ) دریافت کردند، گروه دوم: متفورمین با دوز mg/kg۱ به صورت خوراکی و گروه سوم: متفورمین را با دوز mg/kg۱۰ را به صورت خوراکی دریافت نمودند. پس از تیمار بهمدت ۴۰ روز (روزانه یک مرتبه) آزمونهای رفتاری شامل ماز Y شکل، ماز بهعلاوهای شکل مرتفع و آزمون افسردگی از حیوانات گرفته شد. نتایج با استفاده از نرمافزار Prism GraphPad نسخه ۶ و آزمون One-way ANOVA و سپس تست تعقیبی Tukey-post Hoc-test بررسی شد.
نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد که متفورمین با دوز mg/kg ۱۰ میزان اضطراب (۰/۰۰۱P< و ۰/۰۵P<) و افسردگی(۰/۰۰۱ P<) را در حیوانات مسن به صورت معنی داری کاهش داده است. متفورمین با دوز mg/kg ۱ نتوانست اختلالات ناشی از پیری را در این مدل بهبود بخشد.
نتیجهگیری: متفورمین با دوز mg/kg ۱۰ میتواند با کاهش اضطراب و افسردگی موجب ارتقا کیفیت زندگی دوره پیری گردد.
سجاد ستائی مختاری، الهام حکیمیزاده، مژده حاج محمدی، آیت کائیدی، ایمان فاطمی، مهسا حسنیپور، جلال حسنشاهی، محمد اله توکلی،
دوره ۲۸، شماره ۱۱ - ( بهمن ۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: در طی یائسگی که جزئی از فرآیند پیری در زنان است سطح هورمونهای جنسی کاهش مییابد که باعث بروز مشکلاتی نظیراختلال در حافظه و عملکردهای شناختی میشود. یکی از راهکارهای جهت درمان این اختلالات، هورمون درمانی بوده که خود دارای عوارض متعددی میباشد. مطالعه حاضر اثر تکنیک شرطیسازی با ایسکمی از راه دور را بر بهبود حافظه، قدرت عضلانی، عملکرد حرکتی و تعادلی در موشهای اواریکتومی شده مورد بررسی قرار میدهد.
روش بررسی: در مطالعه تجربی حاضر ۲۴ سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار با وزن تقریبی ۲۲۰-۱۷۰ گرم به سه گروه (۸=n) شامل ۱: گروه کنترل، ۲: گروه اواریکتومی و ۳: گروه اواریکتومی+درمان تقسیم شدند. درابتدا حیوانات گروه دوم و سوم اواریکتومی شدند. سپس به مدت دو ماه موشهای گروه درمان تحت تکنیک شرطیسازی قرار گرفتند. بعد از آن حافظه، قدرت عضلانی و عملکرد حرکتی و تعادلی در تمام گروه ها مورد سنجش قرار گرفت. آنالیز آماری توسط نرمافزارSPSS version ۱۶ وآزمون واریانس یک طرفه انجام شد.
نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد شرطیسازی با ایسکمی از راه دور باعث بهبود معنادار حافظه در گروه اوریکتومی+درمان نسبت به گروه اوریکتومی شده است (۰/۰۴>P). نتایج بهدست آمده از آزمون شنای اجباری نشانگر افزایش معنادار قدرت عضلانی در گروهاوریکتومی+درمان نسبت به گروه اوریکتومیبود(۰/۰۲۸۱>P). نتیجه عملکرد حرکتی و تعادلی بهبود معنادار را بروز نداد.
نتیجهگیری: شرطیسازی با ایسکمی از راه دور میتواند اثرات مفیدی براختلالات ناشی از یائسگی و اواریکتومی داشته باشد.
حورا حبیبی، آرزو علایی، غلامحسین حسنی،
دوره ۳۰، شماره ۴ - ( تیر ۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: شیوع گسترده افسردگی در جامعه یکی از بزرگترین مشکلات جوامع امروزی میباشد سلامت معنوی بر میزان افسردگی تاثیرگذار بوده و در بهبود کیفیت زندگی افراد نقش بسزایی دارد هدف از مطالعه حاضر بررسی میزان همبستگی سلامت معنوی و افسردگی در دانشجویان عمومی و دستیاران تخصصی دانشکده دندانپزشکی آزاد اسلامی تهران بود.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی مقطعی ۱۶۶ نفر از دانشجویان ترم ۵ و بالاتر بهصورت سرشماری انتخاب شدند برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامههای دموگرافیک پرسشنامه سلامت معنوی پالوتزیان و الیسون و پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد اطلاعات وارد نرم افزار آماری PASS نسخه ۱۱ شد و با استفاده از آزمونهای ANOVA و ضرایب همبستگی تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: ۱۶۶ نفر از دانشجویان به صورت سرشماری انتخاب و وارد مطالعه شدند از میان کلیه فاکتورهای مورد سنجش، وضعیت تاهل با سلامت معنوی رابطه مستقیم و معناداری داشت (۰/۰۲۲ P=) و سابقه بیماری جسمی روانی با سلامت معنوی رابطه معکوس و معناداری داشت (۰/۰۳۴ P=) وضعیت تحصیلی و سابقه بیماری جسمی روانی با افسردگی ارتباط آماری مستقیم و معناداری داشتند. ( ۰/۰۶۴ P= ،۰/۰۱۴ P=) افرادی که سابقه بیماری جسمی و روانی نداشتند و متاهل بودند سلامت معنوی بالاتر و افرادی که در ترمهای بالاتر تحصیل میکردند و سابقه بیماری جسمی و روانی داشتند افسردگی بیشتری داشتند. در نهایت سلامت معنوی و افسردگی رابطه معکوس و معناداری را نشان داد.
نتیجهگیری: مطالعه نتایج به دست آمده از دانشجویان و دستیاران تخصصی نشان میدهد همبستگی معکوس و معناداری میان سلامت معنوی و افسردگی وجود دارد.
فاطمه فتوحی، کاظم برزگر بفروئی، حسین حسنی،
دوره ۳۱، شماره ۶ - ( شهریور ۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش تحول مثبت نوجوانی و شفقت به خود در گرایش به پرخاشگری دانشآموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر یزد انجام شد.
روش بررسی: طرح پژوهش در این مطالعه از نوع توصیفی - همبستگی بود. شرکتکنندگان در این پژوهش ۳۶۲ دانشآموز دختر مقطع متوسطه دوم دبیرستانهای شهر یزد در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بودند که بر اساس نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. به منظور جمعآوری دادهها از پرسشنامه تحول مثبت نوجوانی گلدهف و همکاران (۲۰۱۴)، پرسشنامه شفقت به خود نف (۲۰۰۳) و پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (۱۹۹۲) استفاده شده است. تجزیه و تحلیل دادهها با روش همبستگی مبتنی بر رویکرد مدلیابی معادلات ساختاری با استفاده از نرمافزار ۲۱AMOS انجام شد.
نتایج: نتایج نشان داد که تحول مثبت نوجوانی اثر مستقیم، مثبت و معناداری بر شفقت به خود (۰/۶۶=β و ۰/۰۱> P) و اثر مستقیم، منفی و معناداری بر پرخاشگری (۰/۳۳- = β و ۰/۰۱ >P) و شفقت به خود اثر مستقیم، منفی و معناداری بر پرخاشگری (۰/۲۹- = β و ۰/۰۱ > P) در دانشآموزان دختر متوسطه دوم شهر یزد دارد.
نتیجهگیری: شفقت به خود در ارتباط بین تحول مثبت نوجوانی و پرخاشگری در دانشآموزان دختر متوسطه دوم شهر یزد نقش واسطهای دارد و با افزایش تحول مثبت نوجوانی و شفقت به خود در نوجوانان میتوان گرایش آنها به پرخاشگری کاهش داد.
معصومه اسمعیلی، منیژه محمدیان، کاظم ملاحسنی،
دوره ۳۲، شماره ۷ - ( مهر ۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: اچ دقیق سطح دندان عامل مهمی در استحکام باند براکتهای ارتودنسی میباشد. تحقیق حاضر با هدف تعیین اثر زمانهای مختلف کاربرد اسید اچ بر استحکام باند برشی براکتهای فلزی در شرایط آزمایشگاهی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه ۶۰ دندان پرمولر سالم انتخاب شد. نمونهها براساس زمانهای اچ ۲۰، ۲۵، ۳۰ و ۳۵ ثانیه به چهار گروه تقسیم شدند. سطح دندانها بر اساس زمانهای مشخص شده، اچ (اسید فسفریک ۳۷%) شده و براکتها توسط کامپوزیت Gc ortho connect به سطح مینا باند شدند. میزان استحکام باند برشی براکتها با دستگاه UTM اندازهگیری شد. میزان چسب (Adhesive) باقیمانده توسط استریومیکروسکوپ مشاهده گردید. تغییرات سطحی مینای دندان نیز بعد از دباندینگ توسط SEM مشاهده شد. نتایج مرتبط با استحکام باند برشی با آزمون آماریANOVA یکطرفه و با استفاده از نرمافزار SPSS version ۱۶ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای بررسی فراوانی شاخص ARI نیز از آزمون ناپارامتریک کروسکال والیس(Wallis-Kruskal) استفاده شد.
نتایج: بیشترین میانگین استحکام باند در زمان اچ ۲۵ ثانیه و کمترین آن در زمان اچ ۳۰ ثانیه مشاهده شد. با اینحال، تفاوت معنیداری در استحکام باند برشی در بین گروهها مشاهده نشد (p=۰,۱۸۶). بیشترین میزان ARI در زمان اچ ۳۵ ثانیه و کمترین آن در زمان اچ ۲۰ ثانیه مشاهده شد. در میزان ARI نیز در گروههای مختلف تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد. در تصاویر بهدست آمده از SEM، خشونت سطح مینا در زمان ۲۰ ثانیه بیشتر از سایر گروهها بود.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد میزان استحکام باند برشی در زمانهای مختلف اسید اچ تفاوت معنیداری ندارد. بنابراین باند براکت ارتودنسی میتواند در زمانهای کمتر اسید اچ صورت پذیرد.
دانیال نقی پور، عارف آرمینفر، زهرا صحرانشین سامانی، لیدا سپانلو، حسامالدین بابایی، محمدحسین حسنی، بهروز یحیایی،
دوره ۳۲، شماره ۱۰ - ( دی ۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: با اهتمام به گستردگی سوءمصرف متامفتامین و تظاهرات مخرب آن و اهمیت فیزیولوژیک اندام کلیه در هموستاز بدن بر آن شدیم تا مطالعه حاضر را به انجام برسانیم.
روش بررسی: چهل سر موش صحرایی بصورت تصادفی به پنج گروه مساوی کنترل، متامفتامین، متامفتامین با ورزش، متامفتامین با بربرین هیدروکلراید، متامفتامین با ورزش و بربرین هیدروکلراید تقسیم شدند. القاء متامفتامین به صورت داخل صفاقی mg/kg ۱۵ به مدت ۴ روز هر ۱۲ ساعت و بربرین هیدروکلراید mg/kg۱۰۰ درون صفاقی به مدت ۴ هفته روزانه بوده است. تمرین هوازی به صورت دویدن روی تردمیل جوندگان به مدت ۸ هفته با شدت فراینده انجام شد. ۲۴ ساعت بعد از آخرین تمرین و دریافت بربرین هیدروکلراید، بعد از وزنکشی، بر اساس دستورالعملهای کمیته اخلاق، بافت کلیه استخراج و با میکروسکوپ نوری ارزیابی شد.
نتایج: در گروه متامفتامین کوچک شدگی قطر گلومرول، پرخونی و بی نظمی بافتی رخ داده و سلولهای لوله پیچیده نزدیک و دور تحلیل داشتند. در گروه متامفتامین با ورزش کوچک شدگی قطر در برخی گلومرولها رویت و تغییرات پرخونی و افزایش قطر عروق وجود داشت. در گروه متامفتامین و بربرین هیدروکلراید کوچک شدگی گلومرولی و افزایش فضای ادراری دیده شد. در گروه متامفتامین، ورزش و بربرین هیدروکلراید تعداد و اندازه گلومرولها و فواصل بین آنها طبیعی و بدون بینظمی بود.
نتیجهگیری: این بررسی نشان داد ورزش هوازی و بربرین هیدروکلراید هر دو میتوانند اثرات مخرب هیستوپاتولوژیک ناشی از متامفتامین بر کلیه را کاهش دهند و لذا به نظر میرسد چنانچه همزمان استفاده شوند، بتواند اثرات محافظتی بهتری ایجاد نماید.