مقدمه
یکی از نگرانیهای عمومی در حوزه سلامت عمومی در سراسر جهان شیوع چاقی است. افسردگی نیز یکی از رایجترین اختلالات روانی است (1). کارشناسان معتقدند افزایش شیوع افسردگی با شیوع بالای چاقی ارتباط دارد (2). فراوانی اضافهوزن و چاقی در میان تمام گروههای اجتماعی در 3-2 دهه گذشته در بسیاری از کشورها افزایش یافته است و اگر این روند تا سال 2030 ادامه یابد، در حدود 86/3% بزرگسالان چاق و یا اضافهوزن خواهند شد. چاقی یک بیماری است و نتیجه یک نمونه اولیه از عدم فعالیت است که وابسته به زندگی ماشینی است (3). از سوی دیگر افسردگی یک اختلال خلقی است که بر سلامت روان تأثیر میگذارد, با توجه به شیوع بالای افسردگی و بار قابلتوجه بیماری در فرد، سیستم بهداشت و جامعه، اتخاذ روشهای مناسب برای شناسایی عوامل خطر، پیشگیری، درمان و مدیریت این بیماری ضروری است و این امر به نوبه خود سلامت اجتماعی و فیزیکی فرد را مختل میکند, افسردگی منجر به اختلال در عملکرد شغلی و روابط اجتماعی و بین فردی میشود (4). اضافهوزن و چاقی بهخصوص در خانمها سبب تغییر در درک تصویر بدنی و بهدنبال آن استرس، اضطراب و افسردگی شده و این خود عاملی برای کاهش نمره کیفیت زندگی در فرد میشود. همچنین در تحقیق نشان داده شده که افراد دارای اضافهوزن و چاقی به مشکلات افسردگی، اضطراب و شکایات جسمانی بالاتری نسبت به گروه بهنجار برخوردارند و دختران دارای چاقی و اضافهوزن بیشتر در معرض خطر مشکلات رفتاری قرار دارند (5). هرچند شدت این ارتباط در مردان و زنان و گروههای سنی و طبقات اجتماعی مختلف، متفاوت است هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین شاخصهای تنسنجی و کیفیت زندگی با افسردگی در زنان کارمند 25 تا 40 ساله، بر حسب متغیرهای دموگرافیکی میباشد.
روش بررسی
این پژوهش از نوع مقطعی-تحلیلی و همبستگی است. جامعه آمــاری پــژوهش حاضــر را کلیــه زنان کارمند 25 تا 40 ساله شرکت کننده در مطالعه یاس در شهر یزد، تشـکیل مـیدادند, برای اندازهگیری دادهها از پرسشنامه کیفیت زندگی SF-36 و پرسشنامه افسردگی DASS -21 استفاده شد. وزن، قد، دور کمر و دور باسن برای همه زنان شرکت کننده محاسبه گردید, BMI روشی برای تعیـین وزن مناسب است و دامنه وزن طبیعی هر فرد را نشان مـیدهـد در این شاخص از فرمول وزن به کیلوگرم تقسیم بر مجذور قد بـه متر استفاده میشود.
پرسشنامهSF-36:
پرسشنامه SF-36 یکی از ابزارهای معتبر برای ارزیابی کیفیت زندگی است, این پرسشنامه دارای 36 گویه است که وضعیت سلامتی را در 8 بعد اندازهگیری میکند: عملکرد جسمی، محدودیت درایفای نقش جسمی، محدودیت در ایفای نقش هیجانی، عملکرد اجتماعی، درد جسمی، سلامت عمومی، سرزندگی و نشاط، سلامت روان, پایایی و روایی این آزمون برروی 4800 نمونه مطالعه شدهاست, نتایج تحقیق منتظری و همکاران نشان داد که بهجز مقیاس سرزندگی و نشاط، سایر مقیاسهای گونه فارسی SF36 از حداقل ضریب پایایی در محدوده 0/77 تا 0/9 برخوردارند و در مجموع پایایی و روایی گونه فارسی SF36 را مناسب و مطلوب گزارش کردند (6) اشاقی و همکاران روایی این پرسشنامه را با روش ثبات درونی 0/7 وضریب آلفای کرونباخ 0/7 گزارش کردهاند (7).
پرسشنامه DASS-21:
مقیــاسهــای افســردگی، اضــطراب و اســترس (DASS): این مقیـاسهـا از 42 عبـارت مـرتبط بـا علائـم عواطف منفی (افسـردگی، اضـطراب و اسـترس) تشـکیل شده است, خرده مقیاس افسردگی شامل عباراتی اسـت کـه خلق ناشاد، فقدان اعتماد به نفس، ناامیدی، بیارزش بـودن زندگی، فقدان علاقه برای درگیـری در امـور، عـدم لـذت بردن از زندگی و فقدان انرژی و توانمنـدی را مـیسـنجد, خرده مقیاس اضطراب دارای عباراتی است که میکوشد تـا بیشانگیختگی فیزیولوژیـک، تـرسهـا و اضـطرابهـای موقعیتی را مورد ارزیابی قرار دهد و خرده مقیاس اسـترس عباراتی چون دشواری در دستیابی به آرامش، تنش عصبی، تحریکپذیری و بیقراری را در برمیگیـرد، لازم بـه ذکـر است علائمی که در DASS مقیاس استرس را شکل میدهد شباهت بسیاری به علائم همراه با اختلال اضطراب منتشر دارد (8). آزمودنی باید پس از خواندن هر عبارت، شد (فراوانی) علامت مطرح شده در آن عبارت را کـه در طـول هفته گذشته تجربه کرده است با استفاده از یـک مقیـاس 4 درجهای (بین صفر تا 3) درجهبندی کند, در ایـن مقیـاس، عدد صفر بهمعنای آن است که آزمودنی علامت مطرحشده در عبارت مورد نظر را در طول هفته گذشته، اصلاً تجربـه نکرده است؛ عدد 1 به معنای آن است که علامت مذکور در طول هفته گذشته تا حدی تجربـه شـد ه اسـت؛ عـدد 2 بـه معنای آن است که آزمودنی علامت مورد نظـر را در طـول هفته گذشته تا حد زیادی تجربه کرده و عدد 3 بـه معنـای آن است که آزمودنی علامت مورد نظـر را در طـول هفتـه گذشته خیلی زیاد تجربه کردهاست, هر یک از سه مقیـاس افسردگی، اضطراب و اسـترس دارای 14 پرسـش اسـت و نمره آزمودنی در هر یـک از سـه خـرده مقیـاس بـا جمـع عبارات متعلق به کلیـه عبـارات آن خـرده مقیـاس حاصـل میآید، ساختار سه عاملی مقیاسهای DASS در مطالعـات مختلف مورد حمایت قرار گرفته و همان گونه که در بخش بررسی پیشینه بیان شد، مطالعات مختلف نشـان داده اسـت که DASS دارای ویژگیهای روانسنجی مطلوبی است (9).
تجزیه و تحلیل آماری
پس از جمعآوری اطلاعات، دادهها را با استفاده از نرمافزارversion 16 SPSS و با استفاده از آمارههای توصیفی و همچنین آزمون رگرسیون لجستیک و ضریب همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
ملاحظات اخلاقی
پروپوزال این تحقیق توسط دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد تأیید شده است (کد اخلاقIR,REC,1398,202).
نتایج
در این پژوهش 275 نفر از زنان کارمند 25 تا 40 ساله ساکن شهر یزد شرکت کردند که 146 نفر (53/1 درصد) تحصیلات فوقدیپلم و کمتر از آن داشتند و و 129 نفر (46/9 درصد) تحصیلات کارشناسی و بالاتر داشتند.
جدول1: ارتباط افسردگی با کیفیت زندگی و شاخصهای تنسنجی BMI)، دور کمر و باسن (با استفاده از رگرسیون لجستیک در زنان کارمند 45-20 سال یزد بر حسب میزان تحصیلات
برای بررسی ارتباط افسردگی با کیفیت زندگی و شاخصهای تنسنجی BMI)، دور کمر و باسن در زنان کارمند 45-20 سال بر حسب میزان تحصیلات از رگرسیون لجستیک استفاده کردیم. متغیر دو حالته افسردگی (افرادی که افسردگی دارند و افرادی که افسردگی ندارند) بهعنوان متغیر وابسته و متغیرهای کیفیت زنذگی و شاخصهای تنسنجی بهعنوان متغیر مستقل وارد مدل شدند, با توجه به نتایج رگرسیون لجستیک همانطور که مشاهده میشود در افرادی که دارای سطح تحصیلات فوق دیپلم و کمتراز آن هستند بین افسردگی و کیفیت زندگی ارتباط معنیداری وجود دارد (p=0/002). بهطوریکه در این گروه، شانس ابتلا به افسردگی در افراد دارای کیفیت زندگی ضعیف هستند 6/5 برابر افرادی است که از کیفیت زندگی خوبی برخوردار میباشند, همچنین در گروه افراد دارای تحصیلات فوق دیپلم و کمتراز آن بین متغیرهای BMI، دور کمر و دور باسن با افسردگی ارتباط معنی داری مشاهده نشد (p>0/05). بهطوریکه در این گروه، بین نسبت شانس ابتلا به افسردگی با متغیرهای BMI، دور کمر و دور باسن اختلاف معناداری وجود ندارد, در افرادی که دارای تحصیلات کارشناسی و بالاتر هستند بین افسردگی و کیفیت زندگی افراد ارتباط معنیداری وجود دارد (p=0/015), بهطوریکه شانس ابتلا به افسردگی در افراد دارای کیفیت زندگی ضعیف دارند حدود 4/2 برابر افرادی است که از کیفیت زندگی خوبی برخوردار میباشند, همچنین در گروه افراد دارای مدرک کارشناسی و بالاتر بین متغیرهای BMI، دور کمر و دور باسن با افسردگی ارتباط معنی داری مشاهده نشد (p>0/05). به طوری که بین نسبت شانس ابتلا به افسردگی با متغیرهای BMI، دور کمر و دور باسن اختلاف معناداری وجود ندارد. با توجه به نتایج رگرسیون لجستیک همانطور که مشاهده میشود در افرادی که دارای وضعیت اقتصادی- اجتماعی پایین هستند بین افسردگی و کیفیت زندگی افراد ارتباط معنیداری وجود ندارد (p=0/3). در افرادی که دارای وضعیت اقتصادی- اجتماعی خوب داشتند بین کیفیت زندگی افراد و شانس ابتلا به افسردگی ارتباط معنیداری وجود ندارد (p=0/2)، در گروه افراد دارای وضعیت اقتصادی- اجتماعی خوب بین متغیرهای BMI و شانس ابتلا به افسردگی ارتباط معنیداری وجود دارد (p=0/02). بهطوریکه در گروهی که وضعیت اقتصادی اجتماعی خوبی داشتند شانس ابتلا به افسردگی در افراد دارای BMI بالا، حدود 1/8 برابر افرادی است که BMI پایین داشتند. همچنین بین متغیرهای دور کمر ودور باسن با افسردگی ارتباط معنیداری مشاهده نشد (p>0/05). با توجه به نتایج رگرسیون لجستیک همانطور که مشاهده میشود در افرادی دارای شغلی دولتی، بین کیفیت زندگی افراد و افسردگی ارتباط معنیداری وجود ندارد (p=0/2). همچنین در گروه افراد دارای شغلی دولتی بین متغیرهای BMI، دور کمر و باسن با افسردگی ارتباط معنیداری مشاهده نشد (p>0/05). در افراد دارای شغل غیردولتی، بین کیفیت زندگی افراد و افسردگی ارتباط معنیداری وجود ندارد (p=0/3) همچنین در گروه افراد دارای شغلی غیر دولتی بین متغیرهای BMI، دور کمر و باسن با افسردگی ارتباط معنیداری مشاهده نشد (p>0/05). با توجه به نتایج رگرسیون لجستیک همانطور که مشاهده میشود در افراد مجرد، بین کیفیت زندگی افراد و شانس ابتلا به افسردگی ارتباط معنی داری وجود ندارد (p=0/3). در گروه افراد مجرد، بین متغیر دور کمر و شانس ابتلا به افسردگی ارتباط معنیداری وجود دارد (p=0/03). بهطوریکه در این گروه، شانس ابتلا به افسردگی در افرادی که دارای دور کمر زیاد بودند، حدود 2/01 برابر افرادی بود که دور کمر نرمال داشتند همچنین در گروه افراد مجرد بین متغیرهای BMI و دور باسن با شانس ابتلا به افسردگی ارتباط معنیداری مشاهده نشد (p>0/05). در افراد متأهل، بین کیفیت زندگی افراد و شانس ابتلا به افسردگی ارتباط معنیداری وجود ندارد (p=0/17). همچنین در گروه افراد متأهل بین متغیرهای BMI، دور کمر و دور باسن با شانس ابتلا به افسردگی ارتباط معنیداری مشاهده نشد (p>0/05). با توجه به نتایج رگرسیون لجستیک همانطور که مشاهده میشود در افراد با فعالیت بدنی کم، بین کیفیت زندگی افراد و شانس ابتلا به افسردگی ارتباط معنیداری وجود دارد (p=0/03) . بهطوریکه شانس ابتلا به افسردگی در افرادی که دارای کیفیت زندگی پایین بودند حدود 3 برابر افرادی بودکه از کیفیت زندگی خوبی برخوردار میباشند. در گروه افراد با فعالیت بدنی کم، بین متغیرهای BMI، دور باسن و شانس ابتلا به افسردگی ارتباط معنیداری وجود نداشت (p>0/05). در افراد با فعالیت بدنی متوسط و زیاد، بین کیفیت زندگی و شانس ابتلا به افسردگی ارتباط معنیداری وجود دارد (p=0/006) بهطوری که شانس ابتلا به افسردگی در افراد دارای کیفیت زندگی پایین 5/61 برابر افرادی بود که از کیفیت زندگی خوبی برخوردار میباشند. در گروه افراد با فعالیت بدنی متوسط و زیاد، بین متغیرهای BMI، دور باسن و دور کمر با افسردگی ارتباط معنیداری وجود ندارد (p>0/05).
جدول 2: ارتباط افسردگی با کیفیت زندگی، BMI، دور کمر و دور باسن با استفاده از رگرسیون لجستیک در افراد بر حسب وضعیت اقتصادی- اجتماعی
جدول 3: تعیین ارتباط بین شاخصهای توده بدنی و کیفیت زندگی با افسردگی برحسب گروههای شغلی
جدول 4: تعیین ارتباط بین شاخصهای توده بدنی و کیفیت زندگی با افسردگی در افراد برحسب وضعیت تأهل
جدول5: تعیین ارتباط بین شاخصهای توده بدنی و کیفیت زندگی با افسردگی در افراد با فعالیت بدنی
بحث
یافتههای این پژوهش نشان داد بین افسردگی و کیفیت زندگی ارتباط معنیداری وجود داشت, کیفیت زندگی به رفاه ذهنی، رضایت از زندگی، ادراکات روابط اجتماعی، سلامت جسمانی، وضعیت اقتصادی و عملکرد در فعالیتهای روزانه و کار اشاره دارد و معمولاً از طریق دیدگاههای ذهنی از شرایط زندگی، ادراکات سلامت روحی و جسمی، روابط اجتماعی و خانوادگی و عملکرد در محل کار و خانه است بنابراین میتواند با کیفیت زندگی فرد ارتباطات متقابلی داشته باشد (10) نتایج مطالعه اسکندری که به بررسی تأثیر سبک زندگی بر کیفیت زندگی در بین بزرگسالان ایرانی ساکن اهواز نشان داد سبک زندگی بر افسردگی اثر مستقیم دارد و سبک زندگی با واسطهگری سلامت اجتماعی و کیفیت زندگی بر افسردگی اثر غیر مستقیم دارد که با نتایج این مطالعه همسو بود (11). با توجه به نتایج حاصله در پژوهش برای تبیین افسردگی میتوان از متغیر کیفیت زندگی استفاده نمود, همچنین در مقایسه فراوانی اختلال بدشکلی بدن با توجه به مقطع تحصیلی تفاوت آماری قابلتوجهی (p=0/006) گزارش دادند بهطوری که اختلال در دانشجویان دوره دکتری شایعتر بود (12). بین کیفیت زندگی افراد و افسردگی بر حسب گروه شغلی ارتباط معنی داری وجود نداشت. یافتههای پژوهش فیلیپس در آمریکا نشان داد که متغیرهای جنس، سن، تحصیلات، سرمایه فرهنگی، دیانت و نگرش سنتی به خانواده با مدیریت بدن رابطه دارند اما متغیرهای ساختاری مانند پایگاه اجتماعی و اقتصادی، سرمایه اقتصادی و شغل رابطه معناداری با مدیریت بدن ندارندکه با نتایج این پژوهش هم سو بود (13). نتایج پژوهش گلپرور با عنوان "رابطه اضافهوزن با اعتماد به نفس، افسردگی، سبک زندگی و خود پنداره بدنی در زنان خودمعرف به مراکز کاهش وزن " در دختران دبیرستانی تویسرکان نشان داد که اضافهوزنبا خودپنداره بدنی (اعم از وزن ذهنی و ارزشیابی قیافه) در زنان خود معرف مراجعه کننده به مراکز کاهش وزن رابطه دارد (14). مسائل اقتصادی در تأمین بهداشت روانی انسانها نقشی بسیار مهم ایفا میکند, تحقیقات مختلف رابطه بین وضعیت اقتصادی و بهداشت روانی را تأیید میکنند و مشخص شده است که افراد طبقه اقتصادی پایینتر، حدود 2/5 برابر بیشتر از طبقات بالاتر احتمال ابتلا به اختلالات روانپزشکی را دارند (وزارت بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده آمریکا) که بهدلیل عدم برخورداری از جایگاه شایسته در جامعه، کاهش عزتنفس و ناتوانی برای رهایی از بیماری روانی و بازیابی سلامت و غیره میباشد (13). Kuwabara (کوبارا) در پژوهش خود نشان داد که تفاوت جنسیتی معناداری در رضایت از تنانگاره دانشجویان ژاپنی وجود دارد، بهگونهای که زنان نارضایتی بیشتری در مقایسه با مردان از بدنشان گزارش کردند. نتایج همچنین نشان دادند که متغیرهای سرمایهگذاری روی بدن، شرم از بدن، وارسی بدن و عزتنفس میتوانند بهطور معناداری رضایت از تنانگاره را در بین کل پاسخگویان پیشبینی نمایند, همچنین، تفاوت جنستی معناداری در تأثیرگذاری متغیر شرم از بدن مشاهده شد. بدین معنی که علاوه بر سرمایهگذاری بدن و عزتنفس، متغیر شرم از بدن بهعنوان بخشی از متغیر خود شیء انگاری، پیشبینی کننده میزان رضایت از بدن در بین زنان (و نه مردان) بود, پژوهشگر نتیجه میگیردکه اثر انتظارات اجتماعی راجع به بدن آرمانی، بر زنان و درون فکنی آن در زنان در مقایسه با مردان بیشتر است. همچنین، تفاوت جنسیتی معنیداری در میزان سرمایهگذاری بدن گزارش شد، که نشان میداد زنان جوان در مقایسه با مردان سرمایهگذاری بیشتری بر بدن خود انجام داده و با شدت بیشتری درگیر رفتارهای آراستن و مدیریت ظاهرشان میشوند, به علاوه، یافتههای این مطالعه نشان داد، دانشجویانی که عزتنفس بالاتری دارند رضایت بیشتری از تنانگاره، گزارش میکنند (15).
طلایی در مطالعهای در مشهد نشان دادکه بین تصور فرد از نگرش مردان، تمایل به مطلوب بودن نزد دیگران، تصاویر ارائه شده در رسانهها و گرایش به تناسب اندام رابطه مثبت و معنادار و بین رضایت از بدن و گرایش به تناسب اندام رابطه معکوس و معنادار وجود دارد. بین سن، پایگاه اقتصادی - اجتماعی و گرایش به تناسب اندام رابطه معناداری وجود نداشت, همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که سه متغیر (تصور از نگرش مردان، تمایل به مطلوب بودن و تحصیلات همسر) روی هم 24 درصد از واریانس گرایش به تناسب اندام را تبیین میکنند (12). حقیقتیان در پژوهش خود در اصفهان نشان داد که زنان تحصیل کرده و کمسنتر، نمره تصویر بدنی بالاتر و نگاه مثبتتری به بدن خود دارند و رسانه، خانواده، مدرسه و اطرافیان از عناصر تأثیرگذار بر تنانگاره هستند, از میان این عناصر، رسانه قدرت تبیین بیشتری داشت, محققان نتیجه گرفتند که جامعهپذیری فرد در طول زندگی میتواند در شکلگیری تصویر ذهنی بدن مؤثر واقع شود (16). نتایج بیان کننده عدم ارتباط این متغیرها در گروههای شغلی میباشد؛ یکی از دلایل این امر را میتوان به مفهوم نقش اشتغال (در همه گروههای سنی) در نظر گرفت، زیرا شاغلین به طور کلی کمتر دچار افسردگیهای گشته و بسیاری از نتایج پیشین نشان میدهد افسردگی در گروههای شاغل کمتر از گروههایی غیرشاغل میباشد. دلیل دیگر اینکه بهخاطر نوع پوشش اسلامی که در بخش دولتی چادر و در جاهای دیگر حداقل مانتو شلوار گشاد است، این عدم ارتباط در شهریزد قابل درک میباشد. یافتههایی که به بررسی کیفیت زندگی و افسردگی برحسب تأهل باشد یافت نشد اما در پژوهشهایی نزدیک به این موضوع نشان داد افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن بیشتر احتمال دارد تنها زندگی کنند، (14) همچنین مطالعه Kuwabara نشان داد افراد مجرد یا طلاق گرفته بیش از نیمی از مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن را تشکیل دادند (15). در تحقیقی کهKichiner که انجام داد، بروز اختلال بدشکلی بدن با وضعیت تأهل مورد بررسی قرار گرفت که نتایج نشان داد ارتباط معنادار آماری بین وضعیت تأهل و اختلال بدشکلی بدن وجود دارد به طوریکه تمام دانشجویان مبتلا به اختلال بدشکلی بدن مجرد بودند و توجیه آن میتواند این باشد که اکثر افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن در روابط بین فردی مشکل دارند (8). Hrabosky در مطالعه خود نشان داد که در حدود دو سوم از افراد مبتلا به بدشکلی بدن اصلاً " ازدواج نمیکنند و حدود ۱۲ درصد از این افراد طلاق میگیرند. البته تعداد زیادی از این افراد دوست دارند که روابط بین فردی داشته باشند ولی بهدلیل خودهشیاری زیاد، ترس از طرد، خجالت و عزتنفس پایین موفق به این کار نمیشوند. حتی بسیاری از این افراد میگویند که فرزند ندارند و یا نخواهند گذاشت که بچهای به دنیا بیاید چون میترسند که فرزندشان هم مثل خودشان شود و مثل خود آنها رنج بکشد (17).
نتیجهگیری
با افزایش نمایه توده بدنی، افسردگی بهطور معنیداری افزایش مییابد و شانس ابتلا به افسردگی در گروهی که کیفیت زندگی پایینی دارند بیشتر از افرادی است که از کیفیت زندگی مطلوبی برخوردار هستند, مطالعات بیشتری در مورد رابطه چاقی و افسردگی در زنان و نیز عوامل احتمالی مرتبط با آن، مانند نوع شغل، رضایت زنان از شکل بدن و زندگی بی تحرک مورد نیاز است, همچنین آموزش کافی جهت بالا بردن آگاهی زنان از عوارضی که چاقی و اضافهوزن در پی دارند، لازم است.
سپاسگزاری
این مقاله حاصل پایاننامه نویسنده اول (محمد میرزایی) است.
حامی مالی: دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد از مطالعه سلامت مردم یزد حمایت مالی کرده است.
تعارض در منافع: وجود ندارد.
References:
1-Sadock BJ, Sadock VA. Kaplan and Sadock's Synopsis of Psychiatry: Behavioral Sciences. 10th ed. New york: lipincot-Lww; 2007: 371-72.
2-Williams EP, Mesidor M, Winters K, Dubbert PM, Wyatt SB. Overweight and Obesity: Prevalence, Consequences, and Causes of a Growing Public Health Problem. Curr Obes Rep 2015; 4(3): 363-70.
3-Rodríguez-Martín A, Ruiz JN, Nieto JM, Jiménez LE. Life-Style Factors Associated with Overweight and Obesity among Spanish Adults. Nutricion Hospitalaria 2009; 24(2): 144-51.
4-De Wit L, Luppino F, van Straten A, Penninx B, Zitman F, Cuijpers P. Depression and Obesity: A Meta-Analysis of Community-Based Studies. Psychiatry Res 2010; 178(2): 230-5.
5-Seyedamini B, Malek A, Ebrahimi-Mameghani M, Tajik A. Correlation of Obesity and Overweight with Emotional-Behavioral Problems in Primary School Age Girls in Tabriz, Iran. Iran J Pediatr 2012; 22(1): 15-22.
6-Montazeri A, Goshtasbi A, Vahdaninia M, Gendeck B. The Short form Health Survey (SF-36) Translation andValidation Study of the Iranian Version. Qual Life Res 2005; 14(3): 875-82.
7-Eshaghi SR, Ramezani MA, Shahsanaee A, Pooya A. Validity and Reliability of the Short form-36 Items Questionnaire as a Measure of Quality of Life in Elderly Iranian Population. Am J Applied Sci 2006; 3(3): 1763-66. [Persian]
8-Kichiner NJ. Handbook of Assessment and Treatment Planning for Psychological Disorder. New York: Guilford press; 2002: 210-15.
9-Lovibond PF, Lovibond SH. The Structure of Negative Emotional States: Comparison of the Depression Anxiety Stress Scales (DASS) with the Beck Depression and Anxiety Inventories. Behave Res Ther 1995; 33(3): 335-43.
10-Greenberg PE, Fournier AA, Sisitsky T, Pick CT, Kessler RC. The economic burden of adults with major depressive disorder in the United States (2005 and 2010). J Clin Psychiatry 2015; 76(2): 155-62.
11-Skandari H, Gatezadeh A, Borjali A, Sohrabi FN. Explanation of Depression On Lifestyle through the Mediation of Social Health and Quality of Life in adults of Ahwaz. Counseling Culture and Psycotherapy 2017; 8(31): 1-21.
12-Talaei A, Fayyazi Bordbar M, Nasiraei A, Rezaei Ardani A. Evaluation of Symptom Patterns and Frequency of Body Dysmorphic Disorder in Students of Mashhad University of Medical Sciences. Medical J Mashhad Uni Med Sci 2009; 52(1): 49-56.
13-Phillips KA, Didie ER, Menard W, Pagano ME, Fay CH, Wesberg RB. Clinical Features of Body Dysmorphic Disorder in Adolescents and Adults. Psychiatry Res 2006; 141(3): 305-14.
14-Golparvar M, Kamkar M, Rismanchian B. Relationship between Overweight and Self-Confidence. Depression. Lifestyle and Physical Self-Concept in Women 2007; 32(9): 121-44,
15-Kuwabara H, Otsuka M, Shindo M, Ono Sh, Shioiri T, Someya T. Diagnostic Classification and Demographic Features in 283 Patients with Somatoform Disorder. Psychiatry Clin Neurosci 2007; 61(3): 283-9.
16-Haghighatian M, Kavezadeh A, Keyvanara M. Social Factors Influencing Women’s Body Image (Case Study: Isfahan City). J Applied Sociology 2013; 23(4): 53-66.
17-Hrabosky JI, Cash TF, Veale D, Neziroglu F, Soll E, Garner D, et al. Multidimensional Body Image Comparisons among Patients with Eating Disorders, Body Dysmorphic Disorder, and Clinical Controls: A Multisite Study. Body Image 2009; 6(3): 155-63.