مقدمه
مولتیپلاسکلروزیس Multiple Sclerosis ( MS) (ام. اس) یک بیماری مزمن خود ایمنی سیستم عصبی مرکزی است که معمولاً بین سنین 20 تا 45 سال بروز میکند و علت آن هم بهدرستی شناخته نشده است، ولی مطالعات نشان دادهاند که فاکتورهای محیطی، ایمونولوژیک و ژنتیکی نقش مهمی در بروز ام. اس. دارند. درمان قطعی برای ام. اس. وجود ندارد و بههمین دلیل اساس درمان این بیماری بر تنظیم ایمنی با اینترفرون¬بتا، کنترل علایم و مداخلات غیردارویی از جمله رفتار درمانی، خودمراقبتی و ورزش متمرکز شده است (1). انجمن ملی ام. اس آمریکا اعلام کرد که حدود 2/5میلیون نفر در دنیا به بیماری ام. اس مبتلا هستند و هر هفته 200 نفر به آنها اضافه میشوند. که از این جمعیت تقریباً 500 هزار نفر در آمریکا هستند و هر سال 8 هزار مورد جدید شناسایی می-شوند. ام. اس سومین علت ناتوانی در آمریکاست (2). طبق گزارش انجمن ام. اس ایران حدود 40هزار نفر بیمار مبتلا به ام. اس. در کشور وجود دارد (3). و این رقم رو به افزایش است (4). افراد مبتلا به این بیماری با مشکلات زیادی رو به رو هستند، که این مشکلات، شرکت بیماران را در فعالیتهای ارتقاء سلامتی محدود نموده و در نتیجه سبب افزایش عوارض ثانویه و محدودیت در زندگی مستقل گردیده است که در نهایت تأثیر منفی بر کیفیت زندگی آنها دارد (5). ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی کیفیت زندگی در بیماریهای مزمن دستخوش تغییرات فراوان می¬شود. امروزه بسیاری از دولت¬ها ارتقاء کیفیت زندگی را جزء مهم و لاینفک از توسعه اجتماعی و اقتصادی میدانند (6). اگرچه تدابیر زیادی در جهت کاهش علائم بالینی و ارتقاء سطح کیفیت زندگی این بیماران صورت گرفته، ولی هر کدام از این راهکارها دارای عوارضی میباشند که استفاده از آنها را دچار مشکل نموده است. بهعنوان مثال یکی از این راهکارها، دارو درمانی است که خود دارای عوارض و مشکلات زیادی میباشد. با توجه به مشکلات و عوارض زیاد ناشی از دارو درمانی، استفاده از روشهای غیردارویی که بتوانند باعث کاهش مشکلات و ارتقاء کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس شوند، منطقی بهنظر میرسد. امروزه روشهای غیردارویی، توجه کلیه بیماران از جمله مبتلایان به مولتیپلاسکلروزیس را به خود جلب نموده است که تحت عنوان درمانهای تکمیلی Complementary therapies شناخته میشوند. درمانهای تکمیلی، درمان¬هایی با ماهیت جامعنگر که برای افزایش آسایش جسمی و روانی بیماران استفاده میشوند (7). استفاده از درمانهای تکمیلی در میان مبتلایان به بیماریهای مزمن از جمله ام. اس. روز به روز معمولتر میشود (8). همچنین مقبولیت استفاده از درمانهای تکمیلی در سیستم بهداشتی و درمانی نیز افزایش یافته و استفاده از مداخلات غیردارویی برای تکمیل طب پیشرفته در بین پرستارن در تجارب درمانی و بالینی در حال گسترش است (9). درمانهای مکمل میتوانند روند و سیر بیماری ام. اس. را کند ساخته، تعداد حملات را کاسته و شروع ناتوانی همیشگی را به تأخیر اندازند (10). تمرینات ورزشی هوازی یک روش درمانی غیردارویی مناسب میباشد که میتواند باعث افزایش قابلیت انعطافپذیری عضلات و مفاصل، حرکات استخوان¬ها و در نتیجه کاهش اسپاسمهای عضلانی و افزایش قدرت و توان فرد شود (6). بسیاری از مطالعات، تأثیرات مثبت ورزشهای منظم هوازی را در کاهش علائم مربوط به اختلالات روانی و افزایش کیفیت زندگی و بهبود وضعیت خلقی به خوبی نشان دادهاند (11،12). بهعنوان نمونه نتایج مطالعه استیف برگن و همکاران (2006) که به منظور بررسی تأثیر ورزش بر محدودیتهای روزمره و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس صورت گرفت، نشان داد که برنامههای برنامههای درمانی مکمل مانند ورزش هوازی بر کاهش اسپاسم عضلانی، درد کمر، و نیز افزایش اعتماد بهنفس، تعادل و تناسب بدن تأثیر معنیداری دارد (13). با افزایش فعالیت عضلات اسکلتی در ضمن ورزش میزان جریان خون وارده به عضلات افزایش مییابد. در هنگام ورزش تعداد ضربان قلب، حجم ضربهای بطن چپ و به تبع آن برونده قلب افزایش مییابد. از طرفی با گشاد شدن آرتریولها در عضلات اسکلتی، حمل خون و اکسیژن به بافت عضلانی بیشتر میشود (14). با افزایش فعالیت فیزیولوژیک بدن در هنگام ورزش، نیاز بدن به اکسیژن افزون میگردد و با افزایش تعداد تنفس و ظرفیت حیاتی ریه و تهویه آلوئولی این نیاز رفع میگردد (15). ورزش سبب افزایش قدرت و قابلیت انعطاف-پذیری و تون عضلات و برقراری حرکات طبیعی مفاصل میشود. تمرینات ورزشی خصوصاً از نوع هوازی، سبب کاهش وابستگی به سیستم عصبی مرکزی شده و پیشرفت پارامترهای کیفیت زندگی را موجب میگردد (1). مرکز ملی فعالیت و ناتوانی ام .اس. آمریکا چنین بیان میکند که: گرچه مولتیپلاسکلروزیس در ستیز با وضعیت سلامت جسمی و روحی می¬باشد، اما مشخص شده است که فعالیتهای ورزشی منظم و تمرینات کششی و انعطافی، سبب ارتقاء عملکرد جسم و روح میشود (16). ولی متأسفانه علیرغم اثرات مفید و شناخته شده ورزش، بسیاری از افراد مبتلا به بیماریهای مزمن از جمله ام. اس. زندگی کم تحرک و بعضاً بیتحرکی دارند (17). لذا با توجه به اینکه علائم متعدد و آزار دهنده بیماری ام.اس. میتواند به شدت باعث افت سطح کیفیت زندگی در این بیماران گردد و از طرفی مزایای استفاده از تمرینات ورزشی هوازی شامل آموزش راحت، صرفهجویی در هزینهها، عدم نیاز به تجهیزات ویژه و امکان اجرای آسان توسط بیماران مولتیپلاسکلروزیس و اینکه تحقیقات قبلی اثرات تمرینات ورزشی هوازی را بر سایر علائم مانند درد، اسپاسم عضلانی و مشکلات روحی ـ روانی مانند اضطراب، کاهش یا عدم اعتماد بهنفس و ... اغلب در سایر بیماریها مورد بررسی قرار دادهاند (17) و با توجه به متنوع بودن روشهای انجام تمرینات ورزشی هوازی، تفاوت این مطالعه با پژوهش-های قبلی که بر روی سایر علائم و اغلب در بیماریهای بالینی دیگری و با روشهای متفاوتی از این مطالعه بوده، محسوس میباشد که اهمیت انجام این پژوهش ضروری بهنظر میرسد. با توجه به مسائل مطرح شده تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامه حرکتی منتخب هوازی بر کیفیت زندگی بیماران مرد مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس انجام شد.
روش بررسی
این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بود که در فاصله مهرماه تا دی ماه سال 1395 انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش تمامی مردان 50- 20 سال مبتلا به بیماری مولتیپلاسکلروزیس عضو انجمن ام. اس. ایران بودند که تحت درمان و بدون تغییرات دارویی در طول دوره مطالعه بوده و امتیاز مقیاس وضعیت گسترش ناتوانی Expanded Disability Status Scale (EDSS) آنها 5/5- 0 بود. برای انتخاب شرکتکنندگان در این پژوهش چندین ملاک خروج در نظر گرفته شد که عبارت بود از: سابقه انجام فعالیت ورزشی خاص طی شش ماه گذشته، ابتلا به سایر اختلالات حاد یا مزمن (مانند بیماریهای ناتوان کننده قلبی، تنفسی، کبدی، اسکلتی ـ عضلانی یا کلیوی)، ذهنی یا روانی مانند افسردگی شدید (با استفاده از پرسشنامه سنجش افسردگی بک و همچنین نظر پزشک معالج)، اختلال در تکلم یا شنوایی، نداشتن سواد خواندن و نوشتن جهت تکمیل پرسشنامه¬های پژوهش. نمونههای آماری 60 نفر بودند که بهصورت دردسترس از آسایشگاه سالمندان و معلولین، که عضو انجمن ام. اس. ایران نیز بودند، انتخاب شدند. تعداد نمونه¬ها برای هر گروه شاهد و آزمون بهصورت تصادفی 30 نفر در نظر گرفته شد. این افراد از نظر تحصیلات، نوع بیماری و وضعیت تأهل در دو گروه همتا شدند. به این صورت که در هر دو گروه 4 نفر با تحصیلات زیر دیپلم، 12 نفر دیپلم و 14 نفر بالای دیپلم گزینش شد. برای همتاسازی وضعیت تأهل، در هر دو گروه 13 نفر مجرد و 17 نفر متأهل گزینش شدند. بر حسب نوع بیماری نیز، 19 نفر مبتلا به ام. اس. خاموش شونده- عود کننده Disease Modified Drugs (DMD) و 11 نفر مبتلا به ام. اس. پیشرونده ثانویه Secondary Progressive Multiple Sclerosis (SP MS) در دو گروه گزینش شدند. شایان ذکر است که تا پایان این مطالعه 10 نفر ریزش داشت. آشناسازی و کسب رضایت از نمونهها بهصورت حضوری و شفاهی صورت گرفت. یک جلسه برای تمام نمونههای گروه آزمون جهت دادن اطلاعاتی در زمینه پژوهش، هدف از انجام پژوهش و تا حدودی روش اجرای برنامه¬های حرکتی منتخب (تمرین هوازی) و فواید آن در نظر گرفته شد. بعد از برگزاری جلسه توجیهی برای نمونههای گروه آزمون، از آنها خواسته شد که بهصورت یک روز در میان در برنامه تمرینی طراحی شده در محل نگهداری (آسایشگاه یاس مرکز نگهداری سالمندان و معلولین کهریزک؛ بخش نگهداری بیماران ام.اس) آن¬ها شرکت نمایند. جلسات تمرینی 60 دقیقه¬ای تنظیم گردید و تحت نظارت و با هدایت پژوهشگر طی 9 هفته (27 جلسه) توسط بیماران اجرا شد. در هر جلسه تمرینی 60 دقیقه تمرین هوازی، تمرینات حرکتی منتخب هوازی در بخش¬های مختلفی به شرح زیر انجام گرفت. بدین صورت که در هر جلسه قبل از شروع برنامه تمرینی از مددجویان خواسته میشد که به مدت 10 دقیقه در حضور و با راهنمایی همکار پژوهشگر و متخصص تربیت بدنی با انجام حرکات کششی، اقدام به گرم کردن عضلات خود نمایند. سپس نمونهها به مدت 30 دقیقه در برنامه تمرینی طراحی شده شرکت کردند: 1. حرکات مقدماتی (5دقیقه): شامل راه رفتن سریع به سمت جلو و عقب و طرفین همراه با حرکات دستها بود. طول مسافت راه رفتن 63 متر (4مرتبه عرض سالن) بود. 2. تمرینات منتخب هوازی (30 دقیقه): شامل 9 مرحله بود. 3. حرکات شُل کننده برای سرد کردن (15دقیقه): پس از اتمام تمرینات منتخب هوازی از مددجویان خواسته شد در حالیکه دستهای خود را حرکت میدهند، در اطراف سالن محل انجام تمرینات، قدم بزند و پژوهشگر از بیماران می¬خواست راحت نفس بکشد، به موضوعات خوشایند فکر کنند و در این حال به ماساژ (بهوسیله دو دست و با حرکات سریع و آهسته انجام میگرفت) پاها، شکم و ران بیماران بپردازند. در مورد گروه شاهد هیچگونه مداخلهای صورت نگرفت. ابزار جمعآوری اطلاعات این پژوهش شامل پرسشنامه اطلاعات فردی بر دو قسمت خصوصیات دموگرافیک (سن، قد، وزن، وضعیت تأهل و میزان تحصیلات) و اطلاعات مربوط به بیماری (طول مدت ابتلا، دفعات عودبیماری و دفعات بستری در بیمارستان در یک سال اخیر، اولین علامت بیماری، مهمترین مشکل ناتوان کننده بیماری، ابتلا به سایر بیماری¬ها، نوع داروی مصرفی، نوع مولتیپلاسکلروزیس، وضعیت گسترش ناتوانی)، فرم کوتاه سنجش کیفیت زندگی و چکلیستهای خودگزارشدهی بودند. فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی هشت مشتمل بر 8 سوال در دو بعد جسمی و روانی (هر بعد چهار سوال) بود. در ابزار مذکور امتیاز مربوط به هر سوال صفر تا صد و امتیاز کل و هر بعد کیفیت زندگی نیز صفر تا صد میباشد که امتیاز صفر نشان دهنده پایین¬ترین سطح و امتیاز صد نشان دهنده بالاترین سطح کیفیت زندگی فرد است. اعتبار صوری و اعتبار محتوی مربوط به سنجش اطلاعات فردی و فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی هشت (8SF) توسط ده نفر از اساتید تربیت بدنی و روانشناسی دانشگاه تهران مورد تأئید قرار گرفت. جهت پایایی ابزار 8SF از روش آزمون مجدد استفاده شد. بدین ترتیب که تکمیل پرسشنامه مذکور در دو نوبت و به فاصله 7 روز توسط 15 نفر از بیماران مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس واجد شرایط صورت گرفت. و با 0/89=r مورد تأئید قرار گرفت. بهطور کلی پرسشنامه 8SF چهارمرتبه (در شورع مطالعه یعنی روز اول، 3 هفته، 6 هفته و 9 هفته پس از مداخله) توسط شرکتکنندگان در هر دو گروه شاهد و آزمون تکمیل گردید. در این مطالعه، شدت ناتوانی بیماران با استفاده از ابزار مقیاس گسترش ناتوانی (EDSS) Expanded Disability Status Scale و توسط پزشک متخصص مغز و اعصاب اندازهگیری شد. ابزار EDSS شدت ناتوانی فیزیکی و عصبی ـ عضلانی را در ام. اس. اندازهگیری میکند و عملکرد مسیرهای هرمی، مخ، ساقه مغز، مخچه و حسها را مورد بررسی قرار میدهد. امتیاز آن صفر تا صد می-باشد که صفر نشان دهنده نداشتن هرگونه مشکل یا اختلال فیزیکی در زمینه عملکرد سیستمها و ده نشاندهنده ناتوانی بسیار شدید میباشد (18). لازم به ذکر است که قبل از شروع مداخله به بیماران اطمینان داده شد که اطلاعات مربوط به آن¬ها به صورت کاملاً محرمانه و بدون نام مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در نهایت بهصورت کلی (نه موردی) گزارش خواهد شد. به پرسنل شاغل در محیط پژوهش نیز در مورد آگاه شدن از نتایج پژوهش اطمینان داده شد. در نهایت دادههای خام با استفاده ازversion 16 SPSS و آزمون¬های آماری تی مستقل Independent t-test و تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر ANOVA with repeated measurement با سطح معناداری p≤ 0/05 مورد تجزیه و تحلیل گردید.
ملاحظات اخلاقی
پروپوزال این تحقیق توسط دانشگاه اردکان تایید شده است. (کد اخلاق: IR.SSU.REC.1398.133).
نتایج
کلیه افراد نمونه مرد بودند و با احتساب 10 نفر ریزش، نمونه نهایی به 50 نفر کاهش یافت که از این بین 24 نفر بدون سابقه بستری، 16 نفر با سابق یکبار بستری و 10 نفر سابقه بیش از یکبار بستری را داشتند. همچنین، میانگین سنی آزمودنیها 34/57 با انحراف استاندارد 5/91 بود. با اینحال، برای مقایسه گروه آزمایش و شاهد در شاخص توده بدنی (با میانگین 20/93 و انحراف استاندارد 3/85)، از آزمون آماری T مستقل استفاده شد. نتایج این آزمون نشان داد که دو گروه از لحاظ شاخص توده بدنی تفاوت معناداری با یکدیگر ندارند (df= 48، T= 1/27، p=0/18). همچنین، به¬منظور مقایسه ابعاد کیفیت زندگی دو گروه پیش از مداخله نیز، آزمون آماری تی مستقل به¬کار گرفته شد. نتایج حاصل از مقایسه دو گروه در نمره کل (df= 48، T= 1/21، p=0/23) و ابعاد کیفیت زندگی (جسمی: df= 48، T= 1/31، p=0/19؛ روانی df= 48، T= 0/96، p=0/31) حاکی از نبود تفاوت معنادار بین گروه شاهد و آزمایش بود. برای توصیف دادهها از شاخصهای میانگین و انحراف استاندارد استفاده شد. جدول 1 این شاخصها برای ابعاد کیفیت زندگی در 4 وهله زمانی پیش از مداخله، 3، 6 و 9 هفته پس از مداخله در دو گروه کنترل و آزمایش را نشان میدهد. همچنین، در این جدول نتایج حاصل از آزمون t مستقل به¬منظور مقایسه¬های جفتی دو گروه پژوهش را در 4 وهله سنجش نشان میدهد. همانطور که جدول 1 نشان میدهد، نمرات کیفیت زندگی (کل، روانی و جسمانی) گروه آزمایش و کنترل در پیش از مداخله ( p=0/311, 0/19, 0/229) و 3 هفته پس از مداخله (p=0/241, 0/12, 0/137) تفاوت معناداری با یکدیگر ندارند، این در حالیست که این نمرات در 6 هفته (p=0/001, 0/001, 0/001) و 9 هفته پس از مداخله (p=0/001, 0/001, 0/001) در این دو گروه تفاوت معناداری با یکدیگر دارند. بهعبارت دیگر، کیفیت زندگی افراد گروه آزمایش 6 و 9 هفته پس از مداخله افزایش معناداری داشته است. در نهایت، برای بررسی تأثیر کلی عامل زمان، عامل گروه و تعامل عوامل زمان* گروه بر ابعاد مختلف کیفیت زندگی مبتلایان به MS و گروه کنترل، از آزمون تحلیل واریانس اندازه¬های مکرر استفاده شد. به¬عنوان پیش فرض برای انجام تحلیل واریانس اندازه¬های مکرر، ابتدا آزمون ماچلی اجرا شد تا تساوی کوواریانس¬های نمرات کیفیت زندگی در 4 وهله زمانی بررسی شود. نتایج این آزمون نشان داد که این آزمون برای نمره کل کیفیت زندگی، بعد جسمانی و بعد روانی معنادار نیست و کوواریانس نمرات کیفیت زندگی در وهله¬های زمانی چهارگانه برابر است و می¬توان این تحلیل را با در نظر گرفتن فرض کُرویت انجام داد. جدول 2 نتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس اندازههای مکرر را به تفکیک ابعاد کیفیت زندگی و عوامل (زمان، گروه، تعامل زمان ـ گروه و خطا) نشان می¬دهد. نتایج جدول2 نشان می¬دهد، عامل گروه تأثیر معناداری بر ابعاد کیفیت زندگی دارد (Sig=0/001).بین نمرات ابعاد کیفیت زندگی در طول 4 وهله زمانی سنجش کیفیت زندگی تفاوت معنی داری وجود دارد. در نهایت، این نتایج نشان¬دهنده معنادار بودن تعامل گروه و زمان نیز می-باشد. در اینجا، معنیداری اثر تعامل نشان میدهد که وهله-های زمانی سنجش کیفیت زندگی بین گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری با یکدیگر دارند. بهطور کلی، نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که گرچه 3 هفته پس از مداخله تغییر محسوسی در کیفیت زندگی مبتلایان به MS ایجاد نشده است، اما پس از گذشت 6 و 9 هفته از مداخله، تأثیرات مداخله بر کیفیت زندگی این بیماران نمایان شده است. برای درک بهتر این موضوع، نمودارهای 1، 2 و 3 به ترتیب برای نمره کل کیفیت زندگی، بعد روانی و بعد جسمانی کیفیت زندگی یافتههای پژوهش را بهصورت شماتیک نشان می¬دهد.
جدول 1:. آمارههای توصیفی ابعاد کیفیت زندگی و مقایسه آنها در 4 وهله زمانی پیش از مداخله، 3، 6 و 9 هفته پس از مداخله در دو گروه کنترل و آزمایش
جدول2:. نتایج تحلیل واریانس اندازه¬های مکرر جهت ارزیابی اثر عامل گروه، عامل زمان (مراحل ارزیابی)، و تأثیر تعاملی زمان و گروه، به تفکیک ابعاد کیفیت زندگی
نمودار1: نمره کل کیفیت زندگی در چهار وهله زمانی در دو گروه کنترل و آزمایش
نمودار2: نمره بعد روانی کیفیت زندگی در چهار وهله زمانی در دو گروه کنترل و آزمایش
نمودار3: نمره بعد جسمانی کیفیت زندگی در چهار وهله زمانی در دو گروه کنترل و آزمایش
بحث
در این پژوهش برنامه تمرینی منتخب هوازی بهعنوان یک روش درمانی مکمل توانست باعث ایجاد تفاوت معناداری در سطح کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام.اس. سه، شش و نه هفته بعد از مداخله بین دو گروه شاهد و آزمون گردد و سطح کیفیت زندگی را در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد افزایش دهد. جاناردن و همکاران (2002) در تحقیقی با عنوان تأثیر تمرینات ورزشی هوازی بر سلامت و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس که بر روی 46 بیمار در دو گروه آزمون و شاهد و بهمدت 15 هفته انجام شد، نشان داد که ورزش بهعنوان یک روش درمانی مکمل باعث ارتقاء بعد جسمی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام. اس. میگردد (19). نتایج تحقیق بارکر و همکاران (2003)، به نقل از مسعودی (2008) نشان داد که ورزش هوازی در آب و خشکی بهعنوان یک روش درمانی تکمیلی در بیماران مبتلا بهکمر درد مزمن میتواند خستگی بیماران را در نتیجه درد، اسپاسم عضلانی و ناتوانی در انجام کارهای روزانه بوده است را بهطور محسوسی کاهش داده و باعث ارتقاء سطح کیفیت زندگی آنان گردد که تأییدی بر موثر بودن روش تمرینات ورزشی هوازی در آب و خشکی و آب بر بیماریهای عضلانی و اسکلتی میباشد (16). نتیجه مطالعه سیدر و همکاران (2003) نشان داد که تمرینات هوازی در آب توسط بیماران سالمند و یا بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن و همچنین غوطهور شدن آنها در آب باعث افزایش عملکرد عضلانی ـ اسکلتی و قلبی ـ عروقی و کاهش مشکلات روحی ـ روانی مانند استرس، اضطراب و افسردگی و در نتیجه ارتقاء کیفیت زندگی در بیمار میگردد (17). در مطالعه اوکن و همکاران (2004) که بهمنظور بررسی یوگا و ورزش هوازی در بیماران مبتلا به ام. اس. صورت گرفت، نتایج نشان داد که روشهای درمانی مکمل مانند یوگا و ورزش هوازی باعث افزایش معناداری در سطح کیفیت زندگی گروه آزمون در سه بار سنجش نسبت به گروه شاهد شده است. در این پژوهش مشخص شد که بین کیفیت زندگی با وضعیت تأهل، میزان تحصیلات و درآمد، نوع ام. اس. و نوع داروی مصرفی هیچگونه ارتباط معناداری وجود ندارد (20). ایدیمان و همکاران (2006) نیز مطالعه خود ارتباط معناداری میان متغیرهای فوق با کیفیت زندگی بیماران نیافتند، ولی نتایج این مطالعه نشان داد که سطح کیفیت زندگی در ردههای مختلف سنی دارای تفاوت معناداری با یکدیگر میباشد (21)، در صورتیکه در مطالعه ایدیمان (2006) ارتباط معناداری بین کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام.اس. و سن وجود نداشت. به نظر میرسد ماهیت مزمن بیماری ام.اس. و همچنین تغییرات پاتوفیزیولوژیکی که با افزایش سن اتفاق میافتد، باعث کاهش سطح کیفیت زندگی این بیماران با افزایش سن شده باشد. وجود ارتباط معنادار و معکوس بین بعد فیزیکی و روانی کیفیت زندگی با وضعیت گسترش ناتوانی نتیجه دیگری بود که از این پژوهش حاصل گردید. نتایج مطالعه ازاک¬باس و همکاران (2004) و فیشر و همکاران (1999) نیز موید وجود ارتباط معنیدار بین شدت بیماری و بعد فیزیکی و روانی کیفیت زندگی بیماران ام. اس. میباشد. این نتایج نشان میدهند که با افزایش شدت بیماری، سطح کیفیت زندگی بیماران کاهش مییابد و این کاهش در بعد فیزیکی کیفیت زندگی محسوستر است (23، 22). یافتههای این پژوهش نشان داد که انجام تمرینات منتخب هوازی توسط بیماران مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس کاملاً امکانپذیر میباشد. آموزش راحت، صرفه جویی در هزینهها، عدم نیاز به تجهیزات ویژه و امکان اجرای آسان توسط بیماران از دیگر دستاوردهای مهم و تازه تحقیق حاضر بود. محدودیتهای این پژوهش شامل تفاوتهای فردی و حالات روحی نمونههای تحت پژوهش در پاسخ به مداخله و میزان تأثیر آن، تأثیر عوامل محیطی و فرهنگ فرد بر میزان درک وی از فواید تمرینات ورزشی هوازی و ماهیت ناتوان کننده بیماری بود که شاید تا حدی در نظرات آنان موثر بوده باشد.
نتیجهگیری
برنامه تمرینی منتخب هوازی میتواند نتایج مثبتی در ارتقاء سطح کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام. اس. داشته باشد. همچنین با توجه به محدودیتهای محیطی، اقتصادی، انسانی و زمانی، ماهیت بیماری ام. اس. و وضعیت روانی بیماران نتیجه موثر و درخور توجهی حاصل گردیده است. اجرای این تمرینات هوازی و بررسی آن بر دیگر علائم بیماران مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس و همچنین سایر بیماریهای مزمن پیشنهاد میگردد.
سپاسگزاری
این مطالعه حاصل طرح تحقیقاتی مصوب در دانشگاه اردکان میباشد که حامی مالی این طرح است. از کلیه شرکتکنندگان در پژوهش حاضر و مدیریت سرای سالمندان کهریزک و انجمن ام. اس. ایران جهت مشارکت و معرفی افراد در این مطالعه کمال تشکر و قدردانی را دارم.
حامی مالی: معاونت پژوهشی دانشگاه اردکان.
تعارض در منافع: وجود ندارد
References:
1-Mada'inaval H. Relationship with Depression, Fatigue and Disability in Patients with Multiple Sclerosis Dissertation for Degree of M.Sc. of Nursing, School of Nursing and Midwifery [dissertation]. Mashhad: Mashhad Uni Med Sci 2005; 44-8. [Persian]
2-Adibnejad S. Comprehensive Living Guide Disease Multiple Sclerosis. Tehran: Institute Publication Hayan - Abasalh 2006; 8-11. [Persian].
3-Ghafari S, Ahmadi F, Nabavi M, Memarian R. Effects of Applying Progressive Muscle Relaxation Technique on Depression, Anxiety and Stress of Multiple Sclerosis Patients in Iran National MS Society. Research in Med 2008; 1(32): 45-53. [Persian]
4-Ale-Yasin H, Sarai A, Alaeddini F, Ansarian E, Lotfi J, Sanati MH. Multiple Sclerosis: A Study of 318 Cases. Archive Tran Med 2002; 5(1): 24-7.
5-Morgante L, Fraser C, Hadjimichael O, Vollmer T. A Prospective Study of Adherence to Glatiramer Acetate Inindividuals with Multiple Sclerosis. J Neurosci Nurs 2004; 36(3): 120-9.
6-Petajan JH, Gappmaier E, White AT, Spencer MK, Mino L, Hicks RW. Impact of Aerobic Training on Fitness and Quality of Life in Multiple Sclerosis. Annals of Neurology 1996; 39(4): 432-41.
7-Mallik M, Hall C, Howard D. Nursing Knowledge and Practice: A Decision-Making Approach. London, Baillière Tindall 2009; (3): 400-1.
8-Bowling AC. Complementary and Alternative Medicine and Multiple Sclerosis. 2nd ed. New York: Demos Medical Publishing 2007; (2): 8-15.
9-Hayes J, Cox C. Immediate Effects of a Five-Minute Foot Massage on Patients in Critical Care. Complementary Therapies in Nursing & Midwifery 2000; 6 (1): 9-13.
10-Mills NJ, Allen S, Carey M. Does Tai Chi / Qi Gong Help Patients With Multiple Sclerosis. J BodyWork and Movement Therapies 2000; 4(1): 39-48.
11-Soleimany M, Nasiri Z, Kermani A, Hosseini F. Comparison of Sleep Quality in Two Groups of Nurses with and Without Rotation Work Shift Hours. Iran J Nurs 2007; 20(49): 29-38. [Persian]
12-Brown DW. Teach Yourself Massage. 2nd ed. USA: McGraw-Hill; 1998; 4: 100-6.
13-Stuifbergen AK, Blozis SA, Harrison TC, Becker HA. Exercise, Functional Limitations, and Quality of Life: A Longitudinal Study of Personswith Multiple Sclerosis. Archives of Physical Medicine and Rehabilitation 2006; 87(7): 935-43.
14-Hazrati M, Zahmat Keshan N, Dejbakhsh T, Nik Seresht AR, Zeyghami B. The Effect of Rehabilitation Process on the Quality of Life in Multiple Sclerosis Patients. Armaghane-Danesh 2005; 10(3): 53-65. [Persian]
15-Beiske AG, Naess H, Aarseth JH, Anderson D, Elovaara I. Health Related Quality of Life in Secondary Progressive MS. Mult Scler 2007; 13(3): 386-92.
16-Masoodi R, Mohammadi E, Nabavi SM. The Effect of Orem Based Self-Care Program on Physical Quality of Life in Multiple Sclerosis Patients. Shahrekord Uni Med Sci J 2008; 10(2): 21-9. [Persian]
17-Cider A, Schaufelberger M, Stibrant Sunnerhagen K, Andersson B. Hydrotherapy-A New Approach to Improve Function in the Older Patient with Chronic Heart Failure. The Eur J Heart Failure 2003; 5(4): 527-35.
18-Kurtzke JF. Rating Neurological Impairment in Multiple Sclerosis: An Expanded Disability Status Scale (EDSS). Neurology 1983; 33: 1444-52.
19-Janardhan V, Bakshi R. Quality of Life in Patients with Multiple Sclerosis: The Impact of Fatigue and Depression. J Neurol Sci 2002; 205(1): 51-8.
20-Oken B, Kishigama S, Zajdel D. Randomized Controled Trial Yoga and Exercise in Multiple Sclerosis. J Neurology 2004; 62(11): 2058-64.
21-Idiman E, Uzunel F, Ozakbas S, Yozbatiran N, Oguz M, Calliglu B, Bahar Z. Cross- Cultural Adaptation and Validation of Multiple Sclerosis Quality of Life Questionnaire (MSQOL-54) in a Turkish Multiple Sclerosis Sample. J Neurol Sci 2006; 240(1-2): 77-80.
22-Ozakbas S, Cagiran I, Ormeci B, Idiman E. Correlation Between Multiple Sclerosis Functional Composite, Expanded Disability Status Scale and Health-Related Quality of Life During and after Treatment of Relapses in Patients with Multiple Sclerosis. J The Neurological Sci 2004; 218(1-2): 3-7.
23-Fisher JS, Larocca NG, Miller DM, Ritvo PG, Andrews H, Paty D. Recent Development in the Assessments of Quality of Life in Multiple Sclerosis. Mult Seler 1999; 5(4): 251-9.